امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

6.مرداد.91 خنده

  ای همیشه جاودان در میان لحظه هایم  غصه معنایی ندارد تا تو میخندی برایم نی نی قشنگ من آنقدر روزهای با تو بودن برایم شیرین و لذت بخش هست که دلم نمیاد که این روزها بگذره. آنقدر مهربونی که هر وقت به صورتت نگاه می کنم خجالت می کشم . اینکه تو اینقدر پاک و معصومی . تو واقعا آینه تمام نمای خوبیها و پاکیها و مهربانیهای خالق هستی و خدای بخشنده هستی. در شگفتم از این همه خوبی و سادگی و مهربانی. وقتی هر صبح چشمهای قشنگت رو باز می کنی و منو میبینی می خندی. وقتی که می بوسمت می خندی. وقتی که در آغوش می گیرمت و از عشق زیاد فشارت میدم می خندی. ...
6 مرداد 1391

گزارش هشت ماهگی

    سلام گل پسر قشنگم بهداد جانم این روزهای هشت ماهگی که فقط کمتر از یک هفته دیگه به تموم شدنش مونده به قدری شیرین و با مزه شدی که حد نداره. اینجا اولین حرکات آکروباتیک ایستادن و تمرینات چهار دست و پا رو داری انجام می دی.         اینجا هم دور از چشم من از خواب بیدارشدی و داری با فرفره گوشه تختت کلنجار میری و بازی می کنی شوکه شدم از دیدن این کارت.               فرشته ناز کوچولو چشمات قشنگه میدونم   بازیگوشی بهدادی بعد از بیدار شدن از خواب و ایستاده تاب دادن خودش توی تخت.   بهداد در ...
3 مرداد 1391

باب اسفنجی

سلام بهداد گلی روزهای هشت ماهگیت رو داری پشت سر میگذاری . جالب اینه که تنها برنامه یا کارتونی که توجهت رو جلب می کنه و تو رو به وجد میاره آهنگ اول کارتون باب اسفنجی  هست. ما هم عاشق این کارتون شدیم . و تمام مدت شعر اول کارتون رو برات می خونیم. این هم از شعر باب اسفنجی، برات هم عکسش رو و هم شعرش رو می ذارم تا همیشه یادمون بمونه آماده اید بچه ها بله ناخدا اااااااااااااا نشنیدم صداتو نو بله ناخدا اااااااااااااااااااا اووووووووووووووووووووووووووو میاد پیشتون با خوشحالی ...............باب اسفنجی. باب اسفنجی عاشق آبه این توپولی ..............................باب اسفنجی . باب اسفنجی نداری...
30 تير 1391

گزارش سفر

  سلام بهدادی یه چند روزی تهران بودیم از دوشنبه تا شنبه(19 تا 24 تیر 1391).بهت گفته بودم که برگردیم خبرهای این سفر رو بهت می دم و تعریف می کنم که چه کار کردیم. اینم از گزارش این چند روز سفر :     سه شنبه ساعت یک بامداد رسیدیم منزل بابا جون اینا . از ساعت نه و نیم توی ماشین و جاده خوابیدی تا خود خونه باباجان اینا. ساعت دو و نیم هم رفتیم فردگاه استقبال مامان جان اینا .وقتی که   رسیدیم خونه بیدار شدی و وقتی هم که رفتیم فرودگاه بیدار موندی تا بابا اینا اومدند و دیدیشون و خیالت راحت شد و دیگه توی راه برگشت به خونه خوابت برد . رسیدیم خونه هر کاری کردم که بخوابی نشد. ما هم آوردیمت و با ...
29 تير 1391

روزهای 8 ماهگی بهدادی

  سلام کوچولوی دوست داشتنی من بهداد جانم این روزها  اولین روزهای تابستونی هست که شما در منزل ما هستی و پیش مایی . این اولین روزهای تابستان عمرت مبارک . اولین بار توی عمرت هست که داری روزهای تابستون رو تجربه می کنی . از خدای مهربونمون می خواهیم که به تو گل قشنگمون عمر طولانی بده تا تو بتونی 100 تا تابستون دیگه رو هم تجربه کنی. الان روزهای هفته اول هشت ماهگیت رو داری پشت سر میگذاری . روزهای آروم و قشنگیه . مخصوصا این که هوای اینجا به قدری لطیف و خنک و بهاری شده که اصلا نمیتونیم باور کنیم که تابستون شده . روزها حسابی بارون میاد و خنک هست . شبها هم  سرده و در و پنجره ها رو می بیندیم و با پتو می خوابیم . لباسها...
16 تير 1391

ماه هشتم...

  بهدادی ی ی ی ماهگیت مبارک   فرزندم  آرزو دارم  بهاران مال تو شاخه های یاس خندان مال تو ساده بودن های باران مال تو آن خداوندی که دنیا آفرید  تا ابد همراه و پشتیبان تو   ...
11 تير 1391
1