سلام بهدادم. ای شیرین ترین حادثه زندگیم. بهداد گلم. روزهای شانزده ماهگیت رو داری سپری می کنی. می بینی که چقدر پشت هم روزها و ماهها دارند میان و میرن و تو بزرگ می شی و شکفته میشی؟ روزهای آخر ساله. داریم به بهار نزدیک می شیم. اما اگه از من بپرسی بهت می گم که بهار خیلی وقته که پاشو توی خونه مون گذاشته و همه خونه رو پر از عطر گل و شکوفه و زیبایی کرده. بهار زندگی ما تویی . تویی که قدمهای آسمونیت رو به خونه مون گذاشتی و همه خونه رو گلستون کردی. هنوز که هنوزه و قتی که بوت می کنم عطر و بوی پاکی و معصومیت میدی. واقعا که ذوق می کنم وقتی که بغلت می کنم و سر و صورتت رو بو می کنم و می بینم که هنوزم بوی نوزادها و بچه نی نی ها رو میدی....