سلام بهداد عزیزم امروز جمعه 11 بهمن هست. از پارسال تا حالا منتظر یه برف جانانه بودم که از آسمون نباریده بود. دیشب خیلی باد و طوفان شدیدی میومد و پیش بینی هم کرده بودند که طی چند روز آینده برف میاد. شب وقتی که داشتیم می خوابیدیم به امیر حسین گفتم چی میشد صبح که از خواب بیدار میشدیم یک عالم برف اومده بود؟!! خلاصه بعد از اون همه سوز و سرما کلی بارون اومد و دم صبح وقتی که چشمام و باز کردم دیدم که داره از آسمون برف میاد. خیلی خوشحال بودم و دوباره خوابم برد. صبح ساعت نه بود که از خواب بیدار شدم و پنجره ی اتاق و باز کردم و دیدم و وااااااااای خدای من چه برفی توی حیاط نشسته. پاشدم بابا رو بیدار کردم و دوتایی خوشحال و خندان رفتیم توی حیاط و...