امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

از دستت کجا برم؟

1391/9/23 15:40
نویسنده : مامان مریم
287 بازدید
اشتراک گذاری

بهدادی گلم

یه چند روزیه که یاد یه خاطره ی بامزه افتادم که تعریف کردنش و به یاد آوردنش برای من خیلی خنده داره و هیچ وقت اون لحظه رو یادم نمیره.

تو روزهای ده ماهگی بود که تازه یاد گرفته بودی که لغت دد رو به جا استفاده می کردی و تازه یاد گرفته بودی و با خودت تکرارش می کردی.

یه روز اینقدر از دستت خوشحال بودم و همش بغلت می کردم و می بوسیدمت که... .

آخرش با یه حسی تو رو به خودم چسبوندم و هی بوست کردم. و بهت گفتم آخه من از دست تو چی کار کنم که اینقدر گلی اینقدر ماهی اینقدر آقایی؟ بچه مثل تو کجا پیدا می شه؟ آخه من از دست تو چی کار کنم؟ به کجا برم و سر به کجا بذارم از دستت؟

تو هم با خنده گفتی دد .

وااااااااااااای نمیدونی که چقدر خندیدم و غرق شادی شدم. اینکه تو جواب منو داده بودی اونم با زبون قشنگ بچگی.

هنوزم که هنوزه وقتی که از دستت خوشحال هستم و در آغوش می کشمت یاد اون حرف خودم و جواب تو میوفتم.

واقعا از وجودت و حضورت توی تمام لحظه هام لذت می برم و عاشقانه دوستت دارم.

فرشته کوچولوی قشنگ و مهربونم.

وقتی که نگاهت می کنم تمام عظمت و بزرگی و مهربونی خدا رو توی نگاه و صورتت می بینم.

لحظه ای نیست که از خدای مهربون به خاطر این عنایت و موهبت تشکر و سپاسگزاری نکنم.

 

چگونه بگویم که دوستت دارم؟

چگونه دوستت دارم ؟

بگذار بشمرم . . .

تو را به عمق و عرض و طول دوست دارم

با احساسات نامرئی

به اندازه پایان هستی

من تو را مثل هر روز دوست دارم

مثل نیاز انسان به آفتاب و نفس

تو را آزادانه دوست دارم

مثل تلاش انسان برای رسیدن به حق

تو را خالصانه دوست دارم

مثل احساس بعد از دعا

با اشک ها ، لبخندها

مثل تمام هستی ام

تو را عاشقانه دوست دارم

تو را بیش از این ها دوست خواهم داشت . . .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

شیما جون
23 آذر 91 16:09
سلام مامان جون مهربون
خدا امیر بهداد جون رو حفظ کنه،که با وجودش این همه شادی و حس عاشقانه رو مهمون دل بابا و ماما کرده.
از روی ماهش یه بووووس محکم از طرف خالش
www.atilla1391.niniweblog.com


مرسی خاله.متشکریم.