گزارش هیجده ماهگی
بهداد عزیزم هجده ماهت هم تموم شد و توی این ماه مثل ماههای قبل کارهای جدید و تازه ای یاد گرفتی که نوشتن و ثبت کردنش خالی از لطف نیست. هر روز شیرین تر . هر روز دوست داشتنی تر. به قدری بامزه شدی که اگه به من باشه هر روز و هر لحظه ات رو باید ثبت کنم. اما به خلاصه ای از هنرنمایی های این ماهت اکتفا می کنم. جونم برات بگه که این ماه بالاخره بدون هیچ سختی و تلاشی دوتامون یاد گرفتیم که شبها موقع خواب دیگه راه نریم. آخه تمام این مدت هجده ماه هر شب موقع خواب اول به به می خوردی من یه شونزده هزار دوری باید تو رو روی دستم یا شونه ام راه می بردم تا به خواب ناز فرو بری. واقعا این آخریها دیگه کتف درد و...