شیرین کاریهای چهارده ماهگی ورووجک
شیرین کاریهای ورووووج مامان و بابا
در چهارده ماهگی
بهداد آقا عشق گوشی تلفن و موبایل
تلفن که زنگ می خوره بر میداره و تمام دکمه هاش رو می زنه و ... صحبت می کنه
بهداد همش زیر میزه
آخه پیشی جونم؟ دنبال چی می گردی؟
استفاده هر روز بهدادی از وسیله ورزشی
جهت پرورش اندام
اینجا هم منزل آقاجون ایناست که بی اجازه رفتی سروقت کتابها و یادداشتهای آقاجون و تمام وسایل آقاجون بنده ی خدا رو پخش زمین کردی و تمام کتابهاش رو وارسی کردی.
بچه آخه مگه تو بازرسی؟
خوب دیگه کارت تموم شده و خیالت هم راحت . دیگه هیچی باقی نمونده که تو ندیده و نخونده باشی.
طفلک خانجون به آقا جون گفته نوه است دیگه! نوبتی هم باشه دیگه نوبت بهداده دیگه!!!
آقا جون هم گفته راست می گی توی این خونه نوه ها سلطان اند و چه میشه کرد؟
مسافرا!! کسی نبود ؟ دربسته ها
بذارید ببینم در عقب درست بسته شده ؟
نبود کسی ؟ رفتما؟
کسی نبود؟ یا علی. مسافرا کمربنداشونو ببندن که ما رفیتم.
آقای راننده؟ حواست کجاست؟ جلوت و نگاه کن.
حتما اینجا هم از ترس پلیس قایم شدی؟
اونجا رفتی چکار ورووجک؟؟
ای جان. قربون اون ژست گرفتنت