امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

پیک نیک سه روزه تابستان 92

1392/4/17 17:27
نویسنده : مامان مریم
300 بازدید
اشتراک گذاری

 

بهدادم شیرینم

روزای  بیست ماه و ده روزگی رو داری پشت سر میگذاری. بزرگ شدی، شیرین تر و بامزه تر از هر روز. چند روزی خاله مهدیه اینا اومدند پیشمون. یعنی یه دو سالی بود که به ما سر نزده بودند و این بار خیلی بهمون خوش گذشت . قبل از اینکه مهمونهامون برسند شما یه چند روزی بیرون روی داشتی و فکر می کنم که مال گرما زدگی و هوای گرم و شرجی اینجا بود. همش دلم شور می زد که نکنه وقتی که میخوایم بریم پیک نیک و گشت و گذار دوباره برات این برنامه پیش بیاد. اما خدا رو شکر هم این چند روز هوا خنک شده بود و هم جاهایی که رفتیم خیلی با صفا و خوش آب و هوا بود. و از مشکل شما خبری نبود.

روز اول رفتیم ییلاقات ماسال که بالاخره موفق شدیم بریم بالای ابرها و هوا بسیار دل انگیز بود و رویایی. فکر کن روزای دهم یازدهم تیر که اوج گرما باید باشه اون بالای کوه چه هوایی بود؟ مه بود و  قطرات ریز بارون توی هوا ریز ریز میخورد روی پوست صورتمون. هوای خنک و بسیار دوست داشتنی بود. خلاصه از دیدن غاز و گاو وگوساله و سگ و ببعی هایی که دیدی خیلی خوشحال شدی و تمام جاده و مسیر رو چشمت دنبال این جک و جونورها بود. هوا هم به قدری لطیف و دوست داشتنی بود که دیگه از گرما زدگی و اسهال و ... خبری نبود و حسابی خوش گذروندی و دلی از تنهایی در آوردی.

اینجا هم هوای مه آلود و خنک ییلاقات ماسال هست که شما در حال اکسیژن گیری هستی. پشتت دره هست که دیگه اصلا با وجود مه چیزی معلوم نیست و ماشین ها هم به سختی تردد می کردند.

 

بعدش رفتیم ماسوله و اونجا رو هم به خاله اینا نشون دادیم من و بابا یه پا لیدر شده بودیم و خاله اینا پیشنهاد دادند که بریم تور گردشگری بگذاریم .از بس که حرفه ای شدیم.اینم شما و زیباییهای ماسوله ، روستای تاریخی که قدمتش به قبل از میلاد مسیح میرسه.

روز بعدش رفتیم جنگلهای گیسوم و اونجا توی جنگل بساط ناهار رو راه انداختیم و شما هم همش میخواستی به سیخ های غذا دست بزنی و کارهای خطرناک بکنی . غذاتو خوب خوردی و بعدش هم بیهوش شدی و یه دو ساعتی وسط جنگل خوابت برد. بعدش دیگه وقتی که شما بیدار شدی همه وسایلهامون رو جمع کردیم و رفتیم انتهای جنگل که به دریا می رسید. واااااای خیلی منظره جنگل و دریا قشنگ بود. بعدش هم شما برای اولین بار تونستی که با پای خودت بری توی دریا و بایستی و با موجها بازی کنی و کلی آب بازی و شن بازی کردی. روز خیلی خوبی بود.

 

روز سوم هم رفتیم به سمت قلعه رودخان که هوای شهر کاملا گرم و شرجی بود اما وقتی که به جاده ی قلعه رسیدیم چنان سیل بارونی بود که همه مسافرهایی که کنار رودخونه و زیر درختها نشسته بودند خیس شدند و ما هم به خاطر اینکه شما سرما نخوری رفتیم سمت رودخانه و توی آلاچیق نشستیم و کنارش هم منقل داشت  و نشستیم به کباب درست کردن و بعدش هم کلی مرغ و خروس دور آلاچیقمون اومدند و ناهار رو با همراهی کردند. اولش ناهار نمی خوردی اما وقتی که هواست به دیدن سگ و مرغ و خروسها پرت شدی دولپی غذا خوردی و همزمان با اونها هم بازی می کردی و براشون نون می ریختی . بعد از ناهار از بس که دنبال مرغ و خروسها کردی خسته شدی و خوابت برد و یه دو سه ساعتی بیهوش شدی. اما وقتی که از خواب بیدار شدی کاملا خستگیت در اومده بود و دوباره توی راه برگشت چشمات دنبال گاو و گوساله های کنار جاده بود. اینم عکست با مرغ و خروسها. راستی با آلاچیق بغلیمون که یه پسر سه چهار ساله داشتند دوست شده بودی و همش میرفتی روی تخت اونها می نشستی. اینم عکسش.

 تیر 92. قلعه رودخان.بیست ماهگی بهداد

رادین اسم پسری بود که باهاش دوست شده بودی و تیر و کمونش رو هم برداشته بودی و بهش نمی دادی.

 بعد از سه روز گردش و بازی و شادی که با مهمونها داشتی وقتی که مهمونها رفتند یه کم دوباره کم حوصله شدی و اینم به خاطر جوونه زدن دندون نیشت بود که حال و حوصله نداشتی . منم عصرها توی حیاط بردمت که یه حال و هوایی عوض کنی و خب خوب بود و کلی بازی کردی و سرت گرم شد. روزهای تابستون شروع شده و سرگرم کردن شما اونم توی این هوای شرجی و گرم کار سختی هست. چون بیرون که اصلا نمی شه رفت مگر اینکه ساعت هشت و نه قبل از غروب آفتاب باشه. اما به هر حال من عصر به عصر می برمت حیاط یا یه دوری توی شهر می زنیم که حوصله ات سر نره . آخه نمیدونی که چقدر عاشق دد هستی . تا میگم بهداد بدو کفشهات و بپوش که بریم دد سریع میری دنبال کفشهات و میخوای که بپوشی و دستگیره ی در و می گیری که بری بیرون.

عزیز مهربونم که اینقدر قشنگ حرف آدم رو گوش می دی و بدو بدو خودت رو به در می رسونی.

دوست دارم خیلی زیاد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مائده خاله ی حسین
17 تیر 92 17:25
سلام حسین کوچولو من تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده با کمک شما میتونه برنده بشه لطف می کنید کد 533 را به شماره 20008080200 اس ام اس کنید مرسی نازی چه خوشگله
شازده امیر و رها بانو
18 تیر 92 3:38
سلام عزیزم تولد دو سالگی پسر گلت مبارک انشاالله دامادیش این دومین باره براتون پیغام میذارم نمیدونم میخونین یا نه؟ عزیزم با تبادل لینک موافقید؟


سلام. مرسی عزیزم.لینک شدی خانومی.
مامان مهرتاش
18 تیر 92 12:22
سلام خاله مریم جون میشه با بهداد جون بهم کمک کنین تا توی مسابقه نی نی شکمو برنده شم ؟ اگه میشه عدد 547 رو به شماره 20008080200 پیامک کنین تا من برنده شم مرسیییییییییییییییییی راستی خاله جون خوش به حالتون چه جاهایی رفتین چه هوایی ما که اینجا داریم از آتیش داغ می سوزیم ایشالا همیشه بهتون خوش بگذره مطمئنم بهداد جون از شنا و موج بازی حسابی لذت برده ...
مامان دانیال
18 تیر 92 16:50
سلام مریم جونم مرسی عکسا واقعا قشنگن ایشالا همیشه به سفر و شادی و پیک نیکبهداد جونمم ماشالا آقا شده واسه خودش به جای من ببوسش هوارتا


سلام مامانی. مرسی شما هم دانی کوشولو رو ببوسید.
مامان دانیال
18 تیر 92 16:51
خصوصی داری گلم
شازده امیر و رها بانو
19 تیر 92 1:09
سلام عزیزم مرسی که بهمون ما سرزدی
مامانی درسا
19 تیر 92 2:53
عزیز دلم همیشه به سفر ای خوش ..... چه حایی رفتین ..... ما هم دلمون بخواست


سلام. امیدوارم که به زودی شما هم یه پیک نیک جانانه برید و لذت ببرید و عکسش رو هم برای ما بگذارید.
ناهید
19 تیر 92 14:26
سلام عزیزم همیشه به تفریح و شادی و امیدوارم همیشه دلتون خوش باشه و پر از عشق باشین . امیر بهداد نازمو ببوس



سلام مهربونم. مرسی .
هلن مامان سوشیانت
19 تیر 92 14:34
همیشه شاد و خوش باشید بهداد نازو از طرف من ببوسید
مامان رادمان
22 تیر 92 13:49
سلام ممنون که به ما سر زدید .شما هم همیشه به گردش وخوشی وشادی .سالم و سلامت باشید


سلام. مرسی خانومی.متقابلا برای شما هم همینطور.
مامان راضیه
24 تیر 92 1:33
وای عجب عکسایی ..........
هم مناظر بسیار زیبا بودن و هم عکاس بسیار هنرمند
البته نصف بیشتر زیبایی مال بهداد جونمه
قربونش برم با اون چشماش
مامانی چقدر قشنگ متن و شروع کردی "بهداد شیرینم" همین دو کلمه پر از حس قشنگته
مریم جونم دوست مهربون ایشالاهمیشه خوش بگذره بهتون و تو سفر و گردش باشید


سلام گلم. مرسی دوست مهربونم. الهی شما هم همیشه شاد و سلامت و خوش باشید.
نرگس مامان باران قلنبه
26 تیر 92 16:32
ایشالا همیشه به گردشو شادی


میسی میسی . خاله امیدوارم که شما هم همیشه شاد و سلامت و خوش باشید.