امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

تولد قمری

1392/7/15 18:00
نویسنده : مامان مریم
266 بازدید
اشتراک گذاری

سلام یه دونه ی من

بهداد جانم سلام عزیز دلم

این روزا دیگه آخرین روزای دو سالگیت هست. الان پانزدهم مهر نود و دو هست و سه هفته ی دیگه سومین سال زندگی زمینیت شروع میشه. عزیزکم نمیدونی که چقدر عاشقتم. هنوز هم که هنوزه دوست ندارم که زود بگذره و زودی بزرگ بشی. نمیدونی که چقدر باهات عشق می کنم. دوستت دارم و کیف می کنم. از وجودت و از بودنت لذت می برم. واقعا نمیتونم تصور کنم که دو سال گذشت و دو ساله که اومدی پیشمون و داری با ما زندگی می کنی.

عزیز دلم امروز اول ماه ذی الحجه هست و به تاریخ قمری امروز روز تولدت هست و ساعت نه و چهل و پنج دقیقه ی دوسال پیش به دنیا اومدی و زندگیمون رو پر از برکت و شادی کردی.

واقعا باورم نمیشه که نه ماه سخت رو پشت سر گذاشتم که از نه ماه تحصیلی و نه ماه عادی کش دار تر و سنگین تر و طولانی تر بود. وقتی که یادم میاد که چقدر سختی کشیدم و روزای طولانی رو روزشماری می کردم که فقط اون روزا تموم بشه، اشک توی چشمام جمع میشه. حتی دو سال پیش توی همین روزای مهر خیلی بی تابی کردم و لحظه شماری کردم برای رسیدن به پایان این دوره و رسیدن به تو و دیدن و بوییدن و به آغوش کشیدن موجودی که دیگه جاش توی دلم تنگ شده بود و تمام مدت وقت و بی وقت لگدهای محکم نثارم میکرد. یادش به خیر دلم برای اون موقع ها تنگ میشه.وقتی که تو توی دلم بودی.

 یاد روزی میفتم که بالاخره انتظار به سر اومد و ساک بدست با پای خودم رفتیم بیمارستان و با خوشحالی و شوق وارد اتاق عمل شدم و لباس پوشیدم و منتظر دکتر شدم که بیاد و بالاخره تو رو در بیاره و به من بده. یاد سردی اتاق عمل می افتم که در نهایت اینکه رنگ سبز اتاق عمل بهم آرامش میداد اما دمای سردش لرزه به اندامم انداخته بود. عجب سرمایی بود!! روی تخت خوابیدم و بعد هم یه ماسک گذاشتند روی دهانم و گفتند که بو بکش . بو کشیدن همانا و به خواب رفتنم همان. وقتی که از اتاق عمل بیرون آوردنم نیمه هشیار بودم. تو رو آوردند و صورت کوچولوت رو روی صورتم گذاشتند. گریه کردی و منم باهات گریه کردم. عزیزم... دستات چقدر یخ بود . خیلی قشنگ بودی. عین یه عروسک.

اومدیم خونه. از اون روز روزای سخت بی خوابی و کم خوابی من شروع شد و تا به حال ادامه داره. سخت بود اما یادگرفتم. حالا یه مادرم . دیگه باورم میشه.اما دلم میسوزه که چقدر زود گذشت  و چه زود دو ساله شدی. اما خدارو  شکر که پسر عزیزم صحیح و سلامت این دو سال رو سپری کرد و روزای قشنگی رو با وجودش به خودنمون آورد و شور زندگی رو در ما بیشتر کرد.

بهداد عزیزم ممنونم از وجودت. ممنونم از حضور گرم و  لذت بخشت. عاشقانه دوستت دارم و دوست دارم که تمام روزهای زندگیت رو باهات زندگی کنم و عاشقانه صبح رو به شب برسونم.

تولدت مبارک نگین زندگی ام

کاش دانه های دلم همچو اناری پیدا بود...

تا می دیدی دانه دانه، هزار دانه تو را دوست میدارم!

همیشه لبانت پر خنده باد

و مرا همین بس که دوستت دارم...

مثل دیروز...

مثل امروز...

مثل فردا...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مثل هیچکس
15 مهر 92 23:44
عزیزم روز کودک مبارک ایشالا روز پزشک هم بهت تبریک بگیم .


سلام خاله. مرسی. تا سرنوشت چی باشه.اما من مهندسی رو بیشتر می پسندم. ولی هر چی که خودش دوست داشته باشه قبوله.
سارا(مامان سوگل)
17 مهر 92 8:45
سلام گلم.خیلی با احساس بود.منم یاد روزی افتادم که سوگل دنیا آمد.دلم واسه مامانم هم خیلی تنگ شد و اشکم درآمد.امیدوارم خدا همه مامان های دنیا رو واسه بچه هاشون نگه داره.[
hr
سلام سارا جان.الهی که همه ی مامان باباها برای بچه ها بمونن و همه بچه ها برای پدر و مادراشون. آمین
مانلی
18 مهر 92 12:48
تولد قمری پسرک و روز کودک با چند روز تاخیر مبارک بارانم وقتی بدنیا اومد سرخ بود روز تولد قمری باران روز قبل تولد امام رضا میشه گل پسر خوردنی رو از طرف من حسابی بماچ و بچلون


سلام دوستم. مرسی عزیزم.
مامان حسام كوچولو
19 مهر 92 16:14
تولد ت مبارك عزيزم انشالله سالان سال با افتخار زير سايه ي پدر و مادرت زندگي كني


ُلام خاله ی مهربون .مرسی. فدق کوچولو رو ببوس.
مریم مامان دونه برفی
20 مهر 92 12:00
سلام فرزندبی نظیر مامان و بابا
تولدت به سال قمری مبارک . این هم هدیه ناقابل من به شما عزیزم




سلام خاله مرسی از حضورت و از تبریکت
مامان راضیه
20 مهر 92 23:49
ببخشیدبا تاخیر تبریک میگم
چقدر زیبا نوشتی مریم جون
اشک توی چشمام جمع شد
راست میگی چقدر زود میگذره
کاش بتونیم مامانای خوبی باشیم
تورو که مطمئنم ، خودم و دارم میگم
راستی منم یکی از چیزایی که هیچ وقت فراموش نمی کنم سرمای شدید اتاق عمله ، من که مثل موش آبکشیده می لرزیدم از سرما
قربونش برم عکس کوچولویی بهداد و ندیده بودم
چقدر معصومه مثل همین الانش
خدا حفظش کنه
دوستتون دارم
و تبریک میگم بهت سالگرد نعمت مادر شدن رو


سلام راضیه جونم ایشالا که خوب خوب شده باشید. مرسی عزیزم. کیان کوشولو رو ببوسش.
الهام بانو
21 مهر 92 11:07
مرغ و خروس و اردك
تولدت مبارك
الهي صد ساله شي
نه 120 ساله شي
نه 120 سال كمه
هميشه زنده باشي


سلام الهام جان. وااااااااای چقدره گشنگ بود. مرسی.