آخرین روزای سه نفری
پسر کوچولوی دوست داشتنی مامان
سلام
امروز جمعه 24 مرداد 93 هست و جابجایی های خونه هم به اتمام رسیده و خونه سر و سامون گرفته و شما هم دیگه توی این خونه جا افتادی و کلی اتادم اتادم ( اتاقم ) می کنی. الان دو سال و نه ماهت هست و یه یازده روز دیگه میشی دو سال و ده ماهت. روزای سختی رو با هم داریم پشت سر میگذاریم شما داری پروژه ی خداحافظی با پوشک رو تجربه می کنی و منم ماه آخر بارداری و دارم می گذرونم و اگه دقیق بخوام بگم هفته ی دیگه امروز صد در صد نی نی جدید دیگه به دنیا اومده و جمع سه نفرمون رو چهار نفره کرده.
آخرین روزای سه نفریمون رو داریم میگذرونیم و این مدت خیلی همراهت بودیم و تمام مدت سرت رو گرم کردیم و پارک و مهمونی و برو و بیا زیاد داشتیم و تو هم کلی خوشحالی کردی. از حالا دلم برای روزای سه نفریمون تنگ میشه. روزایی که دیگه هیچ وقت تکرار نمی شه و به خاطره ها می پیونده. یه شش روز دیگه یه نی نی میاد به جمعمون اضافه میشه و اوضاع و احوال خونه یه کم که چه عرض کنم کلی تغییر میکنه و من فقط دل نگران تو پسر کوچولوی عزیزم هستم. اینکه چطور میخوای با این مساله کنار بیایی؟ هر چند که الان دیگه یکی دو هفته ای هست که دارم آماده ات می کنم که منتظر نی نی باشی و خیلی جا نخوری.
آخرین ویزیتی که پیش دکتر مرتضوی رفتم و برگه ی پذیرش اتاق عمل رو برام نوشت شما هم باهام اومدی توی اتاق معاینه و آقای دکتر تا تو رو دید که اومدی پیشمون دو تا دستاشو گذاشت روی شکمم و به تو اشاره کرد و گفت که بهداد میخواد برات نی نی بیاد و با صدای بلند سرش رو گذاشت روی شکمم و یه نگاهی به تو انداخت و به نی نی گفت نی نی جون داری میایی یه جایزه ی خوب برای بهداد بیار . بعد ازت پرسید چی میخوای که نی نی برات بیاره؟ تو هم سریع گفتی پاشین. (ماشین ). خلاصه هم با دکتر خیلی جور شدی و هم میدونم که این روزا چشم انتظار جایزه ی نی نی هستی.
روزای خیلی سختی رو پشت سر گذاشتیم . اوضاع سخت بارداری، جابجایی و بچه داری و پروژه ی پوشک که واقعا نفس گیر بوده و هنوز هم تموم نشده و من با این شکم و اوضاع و احوال پا به ماه بودن تمام مدت دنبالت بودم و شما هم هنوز که هنوزه مقاومت می کنی و به کل از این مساله جدا نشدی. تنها نگرانیم اومدن نی نی هست و سازش تو با نی نی و اینکه ضربه نخوری. خیلی باهات حرف زدیم خیلی روت کار کردیم و هنوزم که هنوزه بهت می گیم که تو پسر عزیز مایی و جات و هیچ کسی نمیتونه بگیره و قابل مقایسه با هیچ موجود دیگری نیستی و جای خودت رو داری و همیشه جات توی قلب و دل ما محفوظه و خیلی بیشتر از آنچه که فکرش رو بکنی برای من و بابا عزیز و دوست داشتنی هستی. عاشقانه دوستت داریم و از دوست داشتنمون کوتاه نمی آییم.
میخواهم بگویم تا بدانی که برایمان عزیز و دوست داشتنی هستی
میگویم تا بدانی تمام وجود من و بابایی هستی
میخواهیم که خوشبخت ترین موجود روی زمین باشی
میخواهیم که برایت پشت و پناه در تمام زندگی ات باشیم
میخواهیم که همیشه شاد و خوشحال باشی
میخواهم از خدای مهربان برای بودنت و داشتنت تشکر کنم
خدایا هزاران بار شکرت
پسر قشنگم
بهداد عزیزم بدان که ...
هر لحظه داشتنت برایم هدیه است
بوسیدنت هدیه است
لمس کردنت هدیه است
عطر تنت هدیه است
گرمایت هدیه است
دستهایت و قدمهایت در زندگیم هدیه است
بهداد جانم ....
لحظه لحظه بودنت هدیه است
تو بی نظیر ترین هدیه در زندگی مون هستی
خدایا تو را سپاس که بهداد را به ما هدیه دادی
کوتاه می گویم دوستت دارم
اما از دوست داشتنت کوتاه نمی آیم...
تو هیچی کم نداری
برای همه چیز بودن من