عکس سی و هشت ماهگی
سی و هفت هشت ماهگی بهدادی
بهداد عزیزم چند ماه اخیر کمتر میگذاری که ازت عکسهای خوب بگیرم. این عکسهایی رو هم که مشاهده می کنی با گوشیم گرفتم که شانسی خوب در اومده و اتفاقا با بهترین خانوم گرفتم و هر دوتاتون خوب افتادید.از بس که هر دو ورجه وووورجه میکنید و نمیگذارید که درست عکستون بیفته.
اول عکسهای دوتایی
قربون شکل ماه هر دوتاتون بشم من
خواهر کوچولوت از دستت آب لمبو هست. اینم یه نمونه اش .
اصلا ملاحظه ی کوچولو بودنش رو نمیکنی و حسابی روش میفتی و فشارش میدی.
یه روز صبح که تازه چشمهات و باز کرده بودی و دنبال
خواهر کوچولوت میگشتی و بهش ابراز احساسات میکردی. ببین که چقدر خواب آلویی.
اینجا جشن سیسمونی نی نی رومیسا جون بود.5دی93
تو هم رفته بودی توی اتاق نی نی و به همه ی وسایلش دست میزدی و میخواستی که سوار روروک نی نی بشی. اما من بهت قول دادم که تو خونه ی خودمون روروک بهترین رو برات بیارم و تو حسابی ماشین بازی کنی
اینم مدرکی که بهت قول دادم و عمل کردم . ساعت دوازده و نیم نیمه شب هست
که هنوز داری با روروک بازی میکنی و حسابی باهاش سرگرم شدی
نمونه ای از ابرز احساسات داش بهداد به بهترین خواهر
یه وقتایی از دست شوخی هات کلافه می شه و اینطوری نگاهت می کنه.
اینجا هم که داری ادای بهترین خانوم و در میاری.
اینم رنگ و نقاشی و آب بازی بهدادی توی حمام
اتفاقا اینجا ترکیب رنگها رو یهت نشون دادم و یاد گرفتی و خیلی خوشت اومد.
تا چشمت به لب تاب افتاده دلت به تاب تاب افتاده و رفتی روی اپن نشستی و ...
منم بهت گفتم که چرا رفتی بالای اپن خطرناکه بیا پایین و دست نزن .
اینم عکس العمل شما.........