آخرین روز آبان91

بهداد جونی ام سلام صبح پائیزی و بارونی شما به خیر و شادی

یه چند روزی هست که هوا سرد شده و بارندگی ها شروع شده. سه شنبه سی ام آبان نود و یک هست. این ماه دومین ماه آبانی بود که سپری کردی و ماه آروم و خوبی بود. امیدوارم که این چهار ماه باقی مونده از روزهای سرد پائیزی و زمستونی رو هم به خوبی و صحت و سلامت سپری کنی که دیگه عید که بشه شدی هیجده ماهه و دیگه از آب و گل در اومدی و کلی جون گرفتی.

این روزها خیلی هوا سرد شده و از دیشب که همین جور داره بارون میاد

پیش بینی کردند که برودت هوا به سیزده درجه کاهش پیدا خواهد کرد. تمام فکرم این شده که این چند روز سرد رو هم به سلامتی به پایان برسونیم و شما صدمه ای نبینی . راستی دیشب رفتیم آرایشگاه و موهاتو کوتاه کردیم . این دومین باری هست که آرایشگاه بردیمت .ایندفعه یه کم بی تابی کردی  و بغض و گریه. اما عوضش اینقدر صورتت باز شده که نگووو. تازه اون چشمای درشت و خوشگلت معلوم شده.

گزارش گردش جمعه پیش رو وقت نکردم که برات بنویسم و عکساشو برات آماده کنم . رفته بودیم ییلاقات ماسال و واقعا دیدنی و بی نظیر بود. این هفته خیلی سرم شلوغ بوده و هست. تمام مدت داشتم کارهای هنری انجام میدادم و وقتهایی که همیشه میومدم و برات می نوشتم حالا همش نشستم و دوخت و دوز کردم. گزارش این کارهای هنریم رو هم برات خواهم داد.

آخر این هفته هم که یه چند روز تعطیلی هست و احتمالا توی برنامه مون هست که یه سر بریم پیش دوستای بابا که چند روزی پیش بر و بچ باشیم . تا کارهامو بکنم و آماده بشیم. بازم سرم شلوغه و نمیرسم که بیام و برات بنویسم. اما ان شاا... هفته آینده که دیگه دستم خالی بشه و سرم خلوت، سر فرصت از همه جا و همه چی برات می گم و همه خبرها رو به سمع و نظرت می رسونم.

عزیز دلم از اینکه این چند روز آینده رو با چند تا از بچه های قد و نیم قد و همسن و سال خودت می خوای باشی تو پوستمون نمی گنیجیم . و تمام مدت داریم لحظه شماری می کنیم که ببینیم که عکس العمل تو در مقابل این بچه ها چی خواهد بود . قطعا دوست داری چون توی خیابون هم که بچه می بینی محوش می شی و دائم می گی نی نی .

خیلی حرف برای گفتن و نوشتن دارم اما حیف که اینقدر کار دارم وجمع و جور که نمیرسم.

هفته دیگه همه رو کامل برات یادداشت می کنم.

دوست دارم گل قشنگم.