امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

گزارش دوازده ماهگی

1391/8/29 17:24
نویسنده : مامان مریم
447 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

دلبرکم . نازنازکم. بهدادم

روزهای یکسال و سه هفتگیت رو داری میگذرونی. الان یکسال و بیست و دو روزت هست. شیرینی، جذابی، دوست داشتنی و عزیزی. تمام مدت داری حرف می زنی  ولغت ها رو تکرار می کنی. عاشق بازی و شادی هستی. از با ما بودن لذت میبری. عاشق بابایی هستی . خودم رو نمیدونم اینو باید از بابا بپرسم که ببینم آیا این حس و در وجود و نگاه تو می بینه؟ یعنی میشه نباشه؟؟ اصلا به نظرت سوال داره.؟

نمیدونی که چقدر برام عزیزی. یکی از مامانا برام پغام گذاشته بود که چه پسر شیرینی داری. منم در جوابش نوشتم که اوهووووووم اینقدر شیرینه که نگو از همه شیرینی های دنیا خوشمزه تر و شیرین تری. منم که عاشق کیک و شیرینی . میمیرم برات.تا وقتی که تو هستی کیک و شیرینی کیلویی چند؟

گزارش عملکرد دوازده ماهگی

مبل نوردی: این روزا تمام مدت مشغول خونه گردی و مبل نوردی هستی یاد گرفتی که خودت رو روی مبل برسونی و از این مبل به اون مبل در تردد هستی و قشنگ از روی دسته یه مبل روی مبل دیگه میری و خلاصه برای خودت استاد شدی و اولش با احتیاط روش راه می رفتی اما حالا عین فرفره روی مبلها راه که چه عرض کنم بدو بدو می کنی و شیطنت میکنی. اما خدا رو شکر از بس که بهت گفتم بهداد دور بزن و اول پاتو بیار پائین یاد گرفتی و با مخ نمیای پائین و این جای شکر داره که خودت عقلت میرسه که با سر پائین نیای و احتیاط میکنی. مرسی عزیزم.

وقتی هم که روی مبل ها میری دم به ساعت به کلید برق دست می زنی و تمام مدت لامپ حال رو خاموش و روشن میکنی.

گریه کردن رو یاد گرفتی: توی این ماه یاد گرفتی که اگر بخوای به چیزی دست بزنی و ما اونو از جلوی دستت برداریم حواست هست و بلافاصله ناراحتی می کنی و گریه می کنی و اصرار اصرار که حرف خودت باشه و ...

تازه بعضی وقتها هم خودت رو پرت می کنی روی زمین و کج و کوله می کنی خودت رو

و با گریه میخوای به ما بفهمونی که باید هر چیزی رو که تو میگی گوش بدیم و بذاریم که هر کار خطرناکی رو که دوست داری انجام بدی. اما خوب چاره چیه؟ موضوع سلامتی و امنیت تو در میون هست و به خاطر جون شما هم که شده باید به گریه و زاری تو بی توجهی کنیم و کار خودمون رو بکنیم.

عشق بیرون: عاشق بیرون رفتنی و از بیرون رفتن بسیار لذت می بری و تمام مدت به همه مغازه ها و تابلوها و چراغهای خیابون نگاه می کنی و تمام مدت در حال کشف و شهود هستی.

بازی این روزات: روی مبل رفتن و روی تخت اتاق مطالعه رفتن و دست به همه دکور بالای تخت زدن. در کتابخونه رو یاد گرفتی باز میکنی و تمام وسایل های دم دستت رو می ریزی بیرون و یه مدتی مشغول بازی با این خرت و پرت ها می شی. توی اتاق خودت هم  که سر کشو و کمد وسایلت می ری و همه عروسک ها و اسباب بازیها رو میریزی بیرون و بازی می کنی.

عشق تی وی: ولت کنم صبح تا شب بی حرکت جلوی تی وی می شینی و جوم نمیخوری. روزا خیلی باید سرگرمت کنم و تی وی هم خاموش باشه که جنابعالی بهش متمرکز نشید. دکتر گفته ممنوعه.

پاره کردن کتابها: از این کار اصلا خوشم نمیاد اما نمیدونم که چرا بازم با توجه به تذکرهای من حرف  گوش نمیدی و کتابهای نازنیت رو پاره کردی. نمیدونم که در مقابل این حرکتت چه کار باید بکنم؟

تعداد دندونهات: فعلا همون شش تا دندون رو داری و اثری از آبسه و ورم دندونهای بعدی نیست.

وضعیت غذا خوردنت:  خدارو شکر دیگه سوپ و غذای میکس شده کمتر می خوری و تقریبا سعی میکنم که غذای خودمون رو طوری درست کنم که شما هم بتونی همراه با ما غذا بخوری و فرقی بین غذای ما و خودت نبینی. خوب غذا می خوری . گوش شیطون کر الان یه یک هفته ای هست که تمام وعده ها رو می خوری و میل به غذا خوردنت خوب شده.

اما  اما ... دیگه به سختی پشت صندلی غذات می شینی و کلی بازی در میاری تا بتونی غذاتو بخوری. الان کلافه هستم که چه کار کنم مثل قبل مثل آقاها بشینی و شیطونی نکنی و درست و حسابی غذا بخوری؟؟ اگه یه چند وعده کتک بخوری ها فکر کنم که درست بشه و راحت تر به به تو بخوری. هر روز بهت می گم بهداد! به به بخور کتک نخور.

وضعیت خوابیدنت:

Baby01c.gifBaby01c.gifBaby01c.gifBaby01c.gif

چه عرض کنم شبها هنوزم که هنوزه یه سه چهار باری بیدار می شی و به به می خوری. فقط بعضی شبها که خوابت نمیاد و میگذاریمت توی تختت یا وقتی که صبح از خواب بیدار می شی و می بینی که کسی پیشت نیست پا میشی میایستی توی تختت و دستات و می گیری به لبه تخت و با تمام قوا تختت رو تکون تکون می دی و تمام زوار تخت از دست جنابعالی در رفته و اینقدر بپر بپر می کنی که تختت به جیر جیر افتاده.

وضعیت صحبت کردنت: به طور واضح کلمه بابا رو می گی و ما کاملا متوجه می شیم که تا بابا رو می بینی خودت رو دوون دوون بهش می رسونی و میون راه هی میگی بابا بابا. خیلی قشنگه. حرف زیاد می زنی اما به زبون خودت و لغت واضخی که کاملا مشخص باشه هنوز از شما کشف نشده.

وضعیت راه رفتنت: هر کاری می کنیم که حواست رو پرت کنیم که بتونی یک قدم روی پای خودت بایستی و به سمت ما بیای، بلافاصله می فهمی و خودت رو پرت می کنی روی زمین و از ادامه راه منصرف می شی. باشه گلم هر وقت که دوست داشتی یا علی بگو و خودت روی پاهات پاشو و راه برو . ما اذیتت نمی کنیم. همه هی می گن تنبلی و ... ما به حرف بقیه هیچ کاری نداریم و اصلا از کسی هم اظهار نظر نخواستیم. شما هر وقت که صلاح دونستی خودت راه میری مگه نه عزیزم؟

دسته گلای به آب داده این ماهت: خدا رو شکر این ماه دست به کار خطرناک قابل ذکری نزدی و این بسی مایه خوشبختی و خوشحالیست.

خلاصه که این ماه همش خواستی که حرف حرف خودت باشه و ما هم باید مطابق میل شما عمل کنیم. یه کم زود رنج و لجباز هم شدی و همین . پسری ام میگذره و بزرگ میشی و اینها همش میشه خاطره و لذت این روزای با تو بودن برای ما از همه قشنگتر و دلنشین تره و بقیه رو دیگه بی خیالش همه چیز خوبه و روبه راهه فقط تو رو خدا درست غذا بخور و اینقدر مامان و کلافه و ناراحت نکن.  عاشقتم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آنیا
29 آبان 91 22:45
قربون این پسر وروجکمون برم که انقدر کارهای با مزه می کنه


ای جانم که این قدر با محبت اید. مرسی خانوم گل.
مامانی درسا
30 آبان 91 3:06
انشاالله این شیرینی زندگیت همیشه همیشه سالم و شاد و خندون باشه .....
سارا(مامان سوگل)
30 آبان 91 6:41
سلام مریم جون.من و مسعود همیشه عکس های نی نی پسری رو نگاه می کنیم.دلم می خواد از لپاش چند تا ماچ آبدار و البته محکم بکنم.ای شاا... بیان پیشمون تا من اینکارو بکنم
مامان فرنيا
1 آذر 91 8:00
واي اين پسر چقدر شيطون و پرتحرك است ماشالله ماماني عجله نكن اين گل پسر به موقع راه ميره اينقدر از اين ور به انور بدوه كه همسايه پاييني بياد بهتون تذكر بده