پیک نیک چیتگر
بهداد جونم سلام
روز بیست و دوم بهمن با دوستای همیشگیمون رفتیم پارک چیتگر
رومینا و باران و کیانا جون هم بودند و روز خوبی بود و تو هم حسابی هر کاری که دلت خواست کردی و تمام لباسهات رو خاکی کردی و کلی هم جوجه کباب خوردی اونم به طرز باورنکردنی . بعد از ناهار هم از سر و کول عموها بالامی رفتی و شیطونی می کردی و اسباب بازیهای رومینا رو بهم می ریختی و سرت باهاشون گرم بود. دوست دارم چشمامو ببندم و روزی رو ببینم که همتون برای خودتون بزرگ شدید و ما هم دیگه پا به سن گذاشتیم. و با دوستان می شینیم و از این روزها و دور هم بودنهامون و شیطنت های شماها می گیم. حالا میخوام یه چند تا عکس بامزه و یادگاری بگذارم که بعدا ها که خودت می بینی برات جالب باشه.
نگاه کن ببین این موش موشک خانم کیانا جون دختر عمو امید هست.
ببین هنوز هیچی نشده چه ژست هایی هم گرفته.
ای جانم!
چی شده؟ تو فکری؟ از چی تعجب کردی و انگشت به دهن موندی؟
اینم بهداد گل من که میرفت زیر پتو و دالی می کرد.
همیشه به شادی و گردش عزیز دلم