امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

اول اردی بهشت و ماهی ها...

1392/2/2 16:07
نویسنده : مامان مریم
1,415 بازدید
اشتراک گذاری

بهداد عزیزم سلام روزت به خیر و شادی باشه

روز اول اردیبهشت تصمیم گرفتیم که دو تا ماهی سفره هفت سین مون رو که خدا رو شکر زنده بودند و راهی رودخونه و دریا کنیم.

هر وقت که تو روی میز ناهار خوری رو نگاه میکردی و ماهی ها رو میدیدی

 با اشاه می گفتی مِ مِ مِ.

اونروز تصمیم گرفتیم که بریم رودخونه ی روستای فشخام . خیلی جای بکر و سر سبز و قشنگیه. یه بارم که شما توی شکمم بودی با هم رفته بودیم اونجا.

توی مسیر رفت به یه گله ی بع بعی رسیدیم که پیاده شدیم  و از شانسم  دوربینمون رو آورده بودم و تو هم خوشحال و خندان و با تعجب به اون همه گوسفند نگاه می کردی و وقتی که میخواستی به سمتشون بری همه ی گله دنده عقب می رفتند و خیلی جالب بود. همه ی نگاه های بعبعی ها به ما بود و تمام کله هاشون به سمت ما بود. خیلی خوب بود و اینم چند تا عکس از خاطره ی اون روز.

نگاه کن !! ببین همه بعبعی ها داشتند به ما نگاه می کردند.

بعدش دوباره سوار ماشین شدیم و رفتیم لب رودخونه. عجب آبی عجب آرامشی عجب ماهی های گنده گنده ای توش بازی و شنا می کردند. کیسه ی ماهی قرمزها رو اول با جاش گذاشتیم توی آب که یه کم دمای بدنشون با آب یکی بشه و بعدش سوراخش کردیم و گذاشتیم توی آب و خودشون از توی سوراخ اومدند بیرون و وارد جریان رودخونه شدند. خیلی حس قشنگی بود. احساس رهایی و آزادی.

تو هم که همش می گفتی مِ مِ مِ.

آخر سر بابا  به زبون خودت بهت گفت بهداد ببین مِ رفت تو ما

(یعنی ماهی رفت تو آب. آخه به آب هم می گی ما)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

پانی(مامانه بهداد)
9 اردیبهشت 92 15:05
گل پسر ابرو کمون آفرین به خودت و مامان و بابای مهربونت که انقدر به فکر مِ های شما بودند و کار به این خوبی کردند .
ای جااااانم میبنم که امیربهداد خان هم که مثل بهداد ما از بع بعی ها نمیترسه .
عزیزم خوش به حالتون واقعا با این طبیعت و هوا ....این روستای زیبا مال کدوم شهره و چقدر از تهران راهه؟
انشالله همیشه به گردش با تن سالم و دل خوش

این روستا 360 کیلومتر با تهارن فاصله داره. از روستاهای گیلانه.