شیرین کاریهای هفت ماهیگیت....

1391/3/26 20:49

نویسنده : مامان مریم

400 بازدید

اشتراک گذاری

سلام کوچولولی دوست داشتنی مامان

نمیدونی که این هفته چقدر برام سخت و دیر گذشت . وقتی که بردیمت دکتر چون وزنت خیلی افزایش پیدا نکرده بود دکتر پیشنهاد داد که حتما یه آزمایش خون و کشت ادرار ازت گرفته بشه. نمیدونی که چقدر دلشوره پیدا کردم از اینکه غذا نمیخوردی و جون نگرفته بودی. خلاصه با گریه و زاری و ناراحتی بردیمت آزمایشگاه و این کار انجام شد. اما جواب آزمایش رو که گرفتیم مصادف شد با چند روز تعطیلی و متاسفانه دکتر شابزاز رو هم پیدا نکردیم. نمیدونی که هفته پیش تمام مدت یه چشمم اشک بود و یه چشمم خون . تا بالاخره تلفنی باهاش صحبت کردم و گفتم که دو مورد از آیتم های توی برگه آزمایشت رو نوشته پائینه . که خوشبختانه دکتر گفت اصلا نگران نباشیم و برگه آزمایش با توجه به استاندارهای بزرگسالان این مورد ها رو تیک زده . گفت همه چیزت روبه راهه و کشت ادرارت هم جوابش منفی بود .

آخه مامانی این درسته؟ این رواست که به من اینقدر تن لرزه بدی و منو توی دلشوره و نگرانی بندازی و هم شیرم کم بشه و هم غذای کمکی هم نخوری؟ نیمدونی که این هفته برام سخت ترین روزهای زندگیت بوده و خودمم هم از نگرانی و غصه کلی وزن کردم و اشک چشمام خشک شده . از خدای عزیزم می خوام و امیدوارم که دیگه موردهای بحرانی این طوری هیچ وقت برامون پیش نیاره. راستی به آزمایشگاه هم گفتم حالا که دارید خون بچه مو می گیرید اقلا گروه خونی اش رو هم بهمون بگید. به امیر جونی گفتم من نمی دونم اگه گروه خون بهدادی هم به تو رفته باشه دیگه معلومه که خدا پارتی بازی کرده. ها ها ها . گروه خونی ات هم ب مثبت هست و گویا یه جورایی خدا هوای منو هم داشته . مبارکت باشه عزیزم که هم گروه مامانی شدی. ایشالا همیشه شاد و صحیح و سلامت باشی .

توی این روزها (هفت ماه و 17 روز) راحت می نشینی و تعادلت رو حفظ میکنی و لازم نیست که حتما پشتت یه محافظ و بالشت و چیزی بگذاریم. راحت غلت می زنی و سینه خیز می شی و داری سعی میکنی که بتونی چهار دست و پا راه بری اما تا رسیدن به این مرحله فکر کنم که یه سه چهار هفته ای طول بکشه.

شبها بازیگوشی می کنی و دیر می خوابی وقتی هم که آماده ات می کنیم که با هم بخوابیم، شیرت رو می خوری اما از خواب خبری نیست و بازم دوست داری که بازی کنی . من هم توی تختت می گذارمت و بهت می گم مامانی الان شب شده و دیگه همه نی نی ها خوابیدند . تو هم باید چشمای قشنگت رو ببندی و لالا کنی و با فرشته ها بازی کنی و فردا صبح وقت داری که با هم بازی کنیم و خوشحالی کنی اما بازم شیطونی می کنی و تمام مدت توی تختت ورجه وورجه می کنی و همه اش پاهات رو محکم می کوبونی روی تشک . لگد می زنی. می چرخی آواز می خونی و پاهات رو توی توری های دور تختت فشار می دی و خلاصه اینقدر بازی و تقلا می کنی که دیگه خسته می شی و غرغرمی کنی و اون موقع هست که من دوباره برت می دارم و بهت شیر می دم و خوابت می بره . بعضی شبها وقتیکه شیر می خوری تمام مدت غرغر می کنی و بعد از شیر خوردنت مجبور می شم که یه بیست دقیقه تا نیم ساعت راهت ببرم که حسابی خوابت ببره و بعدش بگذارمت توی تختت.. وااای خدای من تازه گیها یاد گرفتی که دمر می خوابی . عین آدم بزرگها . تازه بعضی وقتها خر خرهای بلند هم می کنی عین حاج آقا ها . هه هه. اینم از داستان و مدل جدید خوابیدنت.

روزها بلند شده و عصرها خیلی دیر می گذره و هر دو تامون بی حوصله می شیم یا یه حمام کوچیک می برمت تا خنک و سبک بشی یا اینکه اگه ببینم که بهونه گیری می کنی و بی حال و حوصله ای. با کالسکه ات می برمت بیرون تا یه دوری بزنیم و هوایی بخوری. بیرون رو دوست داری . مخصوصا ماشین سواری رو. اگه سر حال باشی توی ماشین که می شینی تمام مدت بیرون رو نگاه می کنی و تمام چراغهای خیابون و مغازه ها و ماشین ها رو نگاه می کنی و می شمری. و از تماشای بیرون لذت می بری و صدات هم در نمیاد . اگر هم سر حال نباشی یه دور که می زنیم خوابت می بره و بیهوش می شی. قربونت برم که اینقدر تو ماهی . دوستت دارم . عین فرشته ها می مونی. نه عین فرشته ها نه. واقعا یه فرشته ای . فرشته الهی و آسمونی .

دوست داری که به همه چیز دست بزنی

عاشق گوشی موبایل و تلفن و کنترل تلویزیونی . آخه بچه نی نی ؟ این چیزها چیه که تو دوستشون داری ؟ یه تلفن بی سیم خراب داشتیم که تمیزش کردم و مال خودته. یه کنترل تلویزیون هم برات گرفتیم که به مال خونه که کثیف و آلوده هست دست نزنی . د آخه چکار کنیم هر چی رو که می گیری توی دستت فورا با دهانت می خوای شناساییش کنی.!!!

دوست داری که همه اش باهات بازی کنیم . دکتر واقعا راست گفت. تو بچه تنوع طلبی هستی مدت بازی و سرگرم شدنت به هر چیزی فقط ده دقیقه بیشتر نیست. بعدش غرغر هات شروع می شه. که یه چیز دیگه می خوای یه کار دیگه می خوای . یه بازی دیگه می خوای. غر غر می کنی و وقتیکه شکلک برات در میارم یادت می ره و وسط غرغرهات شروع می کنی به خندیدن . وااااااااای چقدر خنده داره که چقدر سریع یادت می ره و می خندی.