امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

طوطی خونمون

1391/11/19 14:16
نویسنده : مامان مریم
296 بازدید
اشتراک گذاری

 Welcome703.gif

سلام طوطی کوچولوی خونمون

وااااااااااای خدا جونم. وااااااای بهداد جونم

این روزا داری همین جور عین طوطی هر چی رو که ما بهت می گیم تکرار می کنی. به قدری این مدل حرف زدنت و شنیدن صدای بچه گونه ات شیرین و دلچسب و لذت بخشه که اصلا باور کردنی نیست.

تا یه لغت جدید رو می گی و تکرار می کنی من و بابا به هم نگاه میکنیم و کلی ذوق زده می شیم. میدونی چیه اصلا از شنیدن صدات و حرف زدنت دلمون آب میشه و هری میریزه. و از خوشحالی بال در میاریم.

عزیز دلم! ای قربونت بشم. دورت بگردم!

این جور موقع ها هم خوشحال میشم و هم ناراحت. خب خوشحالیش که معلومه اما ناراحتیش مال اینه که پیش پدر و مادرهامون نیستیم که این شادی و خوشحالی رو باهاشون تقسیم کنیم. دیروز داشتم با خانجونی تلفنی صحبت می کردم. تو هم مشغول گشت و گذار توی خونه بودی. رفته بودی سر وقت جاکفشی و روبان محکمی که دورش به دسته اش بسته بودم و بازکرده بودی و نشسته بودی یکی یکی کفش ها رو در میاوردی بیرون. همین که دیدی من به طرفت اومدم و همه رو ازت گرفتم و درب جاکفشی رو بستم تو شروع کردی به اعتراض های خنده دار و دد و دودو و  صداهای بامزه از خودت در میاوردی و منم باهات همراهی می کردم و تو هم پشت سر هم داشتی به زبون خودت حرف میزدی.

واااااااای خانجونی که صدای قشنگت رو از پشت گوشی تلفن می شنید دیگه دلش ضعف رفت و به قدری قربون صدقه ات ر فت که نگووووو. میبینی ؟ این لحظه هاست که دلم میخواد دورت شلوغ و پلوغ باشه و هر کی یه حرفی بزنه و تو بلبل زبونی کنی و شادی کنی و همه با هم بخندیم به این لحظه های قشنگ.

اکشالی نداره همین که تو صحیح و سلامت و شاد باشی به این بسنده می کنیم و به نبود چیزای دیگه کمتر فکر می کنیم و کمتر خودمون رو درگیر می کنیم. برای من تمام قشنگی این روزا اینه که تو رو دارم و تمام لحظه های قشنگ زندگیمون رو داریم با هم سپری می کنیم و تو هم در صحت و سلامتی و توی این دوره زمونه این یعنی بهترین خوش خبریه. بهترین حال و هوایِ.

خدا رو شکر اوضاع خودم و خونه هم خوبه . اوضاع بی حال و حوصلگی منم یه دو روزی بیشتر طول نکشید. نمیدونم خب بالاخره هر آدمی یه روزایی توی غار تنهایی خودش فرو میره و تنها زمان لازم هست که آدم از اون حال و هوا در بیاد. خدا رو شکر که دوره غار تنهایی منم زودی به پایان رسید و بابایی هم از دل نگرانی  در اومد. آخه این جور موقع ها اون میدونه که نباید به من گیر بده و میگذاره که به حال خودم باشم. از بابایی باید تشکر کنم که بعضی وقتها این بی حوصله گی هامو ندید می گیره و همش به دلم راه میاد و همش میخواد که یه کاری کنه که منو خوشحال کنه. بابایی مرسی از حضور با آرامشت.

خلاصه که این روزا نقل و نبات خونه مایی و هر لحظه ات دیدنیه.

دیشب رفته بودی روی استپر و داشتی باهاش سر و کله میزدی. منم برات می شمردم. بهداد! یک دو سه . چند بار تکرار کردم و بعدش دیدم که شماره سه رو خودت تکرار میکردی . واااااای که چقدر مشعوف شدیم.

دوباره رفته بودی سر پریز برق و سیم تلفن رو همینطور هی می کشیدی . منم بر حسب عادت لغت خطرناکه رو برای تو روزی صد بار تکرار می کنم. حالا یاد گرفتی و بلافاصله که میگم بهداد خطرناکه تو هم با زبون خودت میگی دَدَ دا دِ. وای که چقدر اونموقع خودم خنده ام میگیره. بعضی وقتها هم میگم داری ادامو در میاری و منو مسخره میکنی . آره شیطون بلا؟

دوباره یه بار دیگه مهر نماز رو برداشته بودی و سرت رو به نشونی سجده میگذاشتی روش و من بهت می گفتم الله اکبر. تو هم به زبون خودت به چیزی می گفتی که عین همین لغت بود.

یا مثلا خودم هی راه میرم و بهت میگم که طوطی؟ طوطی؟ تو هم پشت من تکرار می کنی طوطی؟

یا مثلا عکس یه جوجه یا توی تی وی یه جوجه  مرغی رو می بینی و بلافاصله می گی جوجه یه ؟ این سوال کردنت منو کشته که با یه یه می پرسی. می گی جوجه یه؟ یا مثلا کفشت رو میگیری دستت و می گی ددیه؟

وای که از دست شیرین زبونی های تو چی بگم که هر روز داره بیشتر و بیشتر می شه و این لغت های من در آوردیت شده تکه کلام ما.

قربونت برم من که این روزا شدی طوطی خونه ما.

بهداد عزیزم دوست داریم . خیلی زیاد.

به بابایی  میگم، بابایی بهداد و دوستش داری ؟ بعد تو رو محکم توی بغلش می گیره و فشارت میده و می گه نه دوستش ندارم عاشقش ام.

بهدادی عاشقتیم. و از این که پیش مون هستی و لحظه های قشنگ زندگیمون رو قشنگتر و شادتر کردی خوشحالیم و ازت ممنونیم.

 

  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://www.roozgozar.com

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
19 بهمن 91 15:39
بفرمایید مسابقه لطفا.
بی زحمت بیا به وبلاگ حسام

اومتتتتتتتتتتتتتتیم.
مامان راضیه
20 بهمن 91 1:51
مریم جونم
روزای بسیار شاد و شیرینی داری قدششون و بدون راست میگی این روزا دیگه تکرار نمیشه
حتما حتما صداش و براش ضبط کن
فیلم بگیر ازش و واسه خانواده هاتون بفرست تا تو این همه شیرینی شریک بشن
خداروشکر که همه چیز خوبه عزیزم روزهای دلتنگی همیشه هست


سلام مرسی عزیزم. اینم پیشنهاد خوبیه.
مانلی مادر باران
23 بهمن 91 10:29
امیدوارم همه ی روزهاتون شیرین و شاد باشه با وجود امیر بهداد گل


مرسی عزیزم.