امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

یکشنبه 91.7.2 اول پائیز

1391/7/2 12:22
نویسنده : مامان مریم
343 بازدید
اشتراک گذاری

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

 

سلام بهداد گلم

سلام ای رویای شیرین من

روزای پائیزی شروع شده. اولین پائیز عمرت مبارک. فصل پائیز خیلی قشنگه. برگ زرد و قرمز درختها. شرشر بارون. هوای ابری نقره ای رنگ. نمیدونم چرا خیلی ها از فصل پائیز خوششون نمیاد و میگن فصل غمگینی هست.؟!

اما من این فصل رو خیلی دوست دارم و هوای ابریش رو اصلا غم انگیز نمیدونم. هر وقت که هوا ابری میشه به آسمون نگاه می کنم و عاشق رنگ نقره ای ابرها هستم. مخصوصا که شمال هم هستیم و تمام مدت این فصل هوا بارونی هست. خیلی دوست دارم و بی صبرانه منتظر بارون های شر شر این خطه هستم.

اتفاقا  هر دو باری که منو بابایی همدیگر رو پیدا کردیم توی فصل پائیز بود و برام این فصل خیلی خاطره برانگیزه. هر وقت که بارون میاد و امیر جونی سر کار هست زودی به من زنگ می زنه و میگه که بدو برو در حیاط رو باز کن و ببین که چه هواییه و چه بارونی داره میاد. بعدش میگه دلم میخواست میومدم پیشت و با هم می رفتیم زیر بارون و عشقولانه زیر بارون راه می رفتیم و خیس می شدیم. همیشه زنگ می زنه و میگه مریم بارون دو نفره عشقولانه داره میاد.

فصل قشنگیه امیدوارم که تو هم این فصل رو دوست داشته باشی. این فصل منو یاد خیلی چیزا میندازه. اول از همه شروع درس و مشق و مدرسه و دانشگاه. واقعا روزهای خوبی بود و همیشه اول مهر با شوق و ذوق سر کلاس می رفتم. دوستای خوب مدرسه و دانشگاه هم که بماند. به عشق دیدن اونا میخواستم که زودتر مهر بشه و برم همه رو ببینم.

خداااااااای من شش سال دیگه هم تو امروز رفتی مدرسه و منو توی خونه تنها گذاشتی و رفتی که با سواد بشی. لباسهای قشنگ مدرسه ات رو پوشیدی و کیفت و می گیری دستت و با شادی پر می گیری که بری مدرسه. واقعا میخوام همین جوری بری مدرسه. نه مثل این بچه های لوس  و بی مزه که توی تلویزیون نشون میدن که روز اول مهر ونگ ونگ می کنن که از مامانشون جدا شدند. شما باید با خوشحالی و شادی بری مدرسه و مدرسه رو دوست داشته باشی.

تو فصل پائیز چند تا مناسبت هم داریم تولد شهبدجان. فربدجان. امید جان. سپهرجان. سعید جان .سالگرد ازدواج دو تا خاله ها . سالگرد ازدواج من و بابا و خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای من !!! تولد بهداد جان خودم.

خدای من چه روزایی داره یادم میاد. پارسال چه حالی بودم . همین روزها بود که با شکم قلمبه همه وسایلای تو و خودم رو جمع کردم و دوم یا سوم مهر بود که با بابایی راهی تهران شدیم که پیش خانجون بمونم تا تو به دنیا بیای. خدای من چه روزهای طولانی و سختی بود. بابایی هم که پیشم نبود و برام مثل هزار ماه گذشت . توی روزنگار مهر ٩٠ برات نوشتم که چه احوالاتی داشتم.

اما خوب خدا رو  سپاس می گم که پارسال توی شکمم بودی و امسال توی بغلم. پارسال پیشم نبودی و امسال پیشمی توی بغلمی. وای که چقدر عاشقتم و دوست دارم. به قدری شیرین و خوردنی شدی که نمیدونم از کدوم قشنگی با تو بودن بگم. بهداد جانم ازت ممنونم. ممنونم از این همه خوبی . ممنونم از این که با مایی و پیش مایی . خدایا ممنونم از این که یه فرشته بهشتی رو پیش ما آوردی و به ما هدیه دادی. خداوندا تو را هزاران بار سپاس .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)