دوشنبه91.7.3 بازیگوشیهای ده ماهگی
بازیگوشی هایی از جنس بهدادی
در دهمین ماه زندگی
آقا بهداد ظرف گوش پاک کن رو برداشته که باهاش بازی کنه. اما نمیدونست
که وقتی تکون تکونش می ده درش باز میشه و همه اش پخش زمین می شه.
ریخته و با تعجب داره عکس العمل منو نگاه میکنه که ببینه بهش چی می گم.
حالا هم که دیده من خیلی بهش سخت نگرفتم دونه دونه بر می داره
و همه رو توی دهانش تست می کنه که ببینه چه مزه ای داره
بهداد عزیزم اینجا سرما خوره و من یه کلاه نوزادی پارسالش رو روی سرش گذاشتم
که سرش باد نخوره و حسابی توی خونه پوشوندمش . اما با وجود
بی حالی و بی حوصله گی بازم رفته سر وقت جارو برقی که باهاش ور بره.
اینم عکس العمل بهداد وقتی که تیتر اول کارتون باب اسفنجی رو
دیده و بدو بدو خودش رو به میز تلویزیون رسونده که کارتون مورد علاقه اش رو ببینه.
اینم ساک سفرمون که قبل از سفر آوردمش دم دست که بهدادی
از فرصت استفاده کرده و رفته توش.
دیده خبری توش نیست و خالیه . حالا داره میاد بیرون.
اینجا داره با حسرت توی پذیرایی رو نگاه می کنه که نمیتونه واردش بشه
اینجا هم یه فاصله کوچولو بین صندلی های پذیرایی پیدا کرده و
با سرعت خودش رو رسونده به محوطه ممنوعه پذیرایی
بدو بدو خودش رو به میز رسونده و ایستاده که به وسایل روی میز دست بزنه
دست نزن بچه. نکش الانه که بیفته هاااااااااا
خودش هم میدونه که داره میندازش . اما هی می کشید
و چشماشو می بست که افتادنش رو نبینه.