پنجشنبه 91.7.20 اولین پیرایش

بهداد جانم

تو ماه نهم و دهم عمر نازنینت یکی دوبار خودم با شعر و آواز تونستم که یه کم از موهای روی پیشونی و بغل گوشهات رو کوتاه کنم .

اما اولین باری که به همراه بابایی به آرایشگاه مردانه رفتی پریشب بود. بابایی میخواست بره سلمونی من هم گفتم ما تو خونه حوصله مون سر میره ما هم باهات میایم. بابا رفت سلمونی و ما تا یه جای پارک پیدا کردیم و یه چند دوری توی خیابون زدیم بابا هم برگشت . اومدیم که سوار ماشین بشیم، شما رفتی بغل بابا، بابا هم گفت حالا که اومدیم اینجا بذار بهداد رو ببریم پیش آقا فرشید آرایشگر تا بهداد هم قشنگتر بشه. خلاصه سه تایی رفتیم توی آرایشگاه مردونه و یه تخته روی صندلی بزرگ آرایشگاه گذاشتند و شما رو روی اون نشوندند و شما  هم خودتو توی آینه نگاه می کردی و اولش می خندیدی و همه چیز برات جدید و جالب بود.

 خدا رو شکر روی صندلی هم خوب نشستی و خیلی تقلا نکردی فقط از صدای سشوار می ترسیدی و بقیه دست از کار کشیدند که شما ناراحت نشی و طاقت بغضتو نداشتند.

عزیزم اینقدر آقایی که حتی وقتی که از صدای سشوآر ترسیده بودی دهنت رو جمع کرده بودی و بی صدا گریه می کردی که صدات درنیاد. بغضت رو قربون .

ما هم نخواستیم که زیاد اذیت بشی. آخه طاقت دیدن ناراحتی و بغضتو نداریم گلم.  

برای همین فقط روی موهات و  با یه کم موهای پیشونی و یه کم هم فرفرهای پشت سرت کوتاه شد. ما  فقط خواستیم که این تجربه رو داشته باشی. دلمون نیومد که بیشتر از این ناراحت بشی و  تا همین حد کافی بود. شاید خاطره خوبی برات نمیشد و دیگه پاتو توی آرایشگاه نمیگذاشتی.

18 مهر 91. اولین پیرایش زندگیت مبارک مو قشنگ من

اینم صحنه کوتاه کردن موهای ابریشمی قشنگت

این هم بعد از پیرایش

مبارک باشه

داماد بشی مادر