امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

پنجشنبه 91.8.4 گزارش یازده ماهگی

1391/8/4 1:57
نویسنده : مامان مریم
991 بازدید
اشتراک گذاری

 

بهدادی سلام

ماه یازدهم عمر قشنگت رو هم داری سپری می کنی و رو به پایان هست و بهتره که یه گزارش کامل از این ماه برات بنویسم که یادم نره. بخون و ببین که چه هنرنمایی هایی این ماه کردی.

Geboorte202206.gif

 

بقیه در ادامه مطلب

شوخی: بهدادی خیلی اهل شوخی هستی . به من و بابایی نگاه می کنی و ادا در میاری و می خندی و ما هم که پا به پات همراهی می کنیم و می خندیم بیشتر شوخیت می گیره و دوست داری که این کارو همش تکرار کنی. حتی خودت به ما دالی میکنی و می خندی.

                                             

کالسکه سواری: یادته که ماه پیش گفته بودم که نمی دونم چرا به اکراه توی کالسکه می شینی و رغبتی نشون نمیدی؟ در عوض این ماه اینقدر پسر خوبی شدی که نگوووو. وقتی که می خوایم بریم دد و شما رو توی کالسکه می نشونم خدارو شکر خیلی خوشحالی می کنی و حتی این ماه چندین بار تا مرکز شهر رفتیم و خرید کردیم و برگشتیم و تمام طول مسیر رو بیدار بودی و همه جار رو نگاه کردی و حسابی کیف کردی و حتی خودت رو تکون تکون می دادی و دسته جلوی کالسکه رو می گرفتی و باهاش عقب جلو می رفتی و شادی می کردی. خوشحالم خیلی خوشحال. وقتی می بینم که رغبت نشون می دی منم دوست دارم که همش ببرمت دد و گردش.

وداع با رورک : این ماه دیگه عملا وقتی که توی روروک گذاشتمت اعتراض کردی و خوشت نیومد و دیگه عمر استفاده این وسیله به سر رسیده و باید که باهاش خداحافظی کنی. دیگه حتی چند لحظه هم دوست نداری که توش بشینی و بیشتر خودت کنارش می ایستی و هولش می دی و راهش می بری و باهاش بازی میکنی.

قربون اون شلوار آویزونت که از پات داره در میاد

بچه با احتیاط: از وقتی که تونستی که دستتو بگیری به دیوار و ... راه بری . خیلی محتاط هستی و کاملا تعادلت رو حفظ میکنی و وقتی که خسته می شی از ایستادن، خیلی با احتیاط این دست و اون دست می کنی که آروم روی زمین بشینی.

بازی این روزات : این روزا برای بازی توی اتاقت میگذارمت و خودت سر وقت همه چیز میری و کشوی تخت و کمدت شده سرگرمی تو توی این روزا . می ایستی و هر چی که توی کشو هست رو روی زمین پرت می کنی و دور و برت رو شلوغ می کنی و بعدش می شینی و با تک تکشون بازی می کنی.

کتاب خوندن: وقتی که برات کتاب رو باز می کنم و شعر برات می خونم . تو هم به کتاب و عکساش دست می زنی و همش آواز می خونی و به زبون خودت حرف می زنی و عکسا رو نشون می دی.

Baby Cute

واقعا وقتیکه بهت نگاه می کنم داری کتاب رو می خونی و حرف می زنی. خیلی صحنه قشنگیه. تو هم با من همراهی میکنی  و کتاب می خونی.

شوخی خنده دار: وقتی که روی زمین دراز می کشیم . عین پیشی ها میای خودت رو به من می چسبونی و بلوزم رو میزنی بالا و هی دستت رو توی نافم می کنی و خودت هم میدونی که کار خنده داری هست . تکرار می کنی و می خندی. یا روی شکمم صورتت رو می مالی و با دهنت آآآآ می کنی ، خیلی خنده داره. هاهاهاها.

دستهای قدرتمند: توی این ماه یاد گرفتی که تمام عروسکهای سوت سوتک دار رو می گیری توی دستت و فشارشون میدی که سوت بزنند. خودت میدونی که و قتی که فشارشون میدی سوت می زنه و خوشحال میشی.

معنی کامل دد . آب بازی و حمام . مانتوی خروج از خونه و به به و آب به رو می دونی و کاملا وقتی که می گم عکس العمل نشون میدی.

وضعیت غذا خوردنت : صبحانه رو خوب می خوری و میان وعده ها رو هم همینطور . اما بعضی روزا که نزدیک موقع دندون در آوردنت هست میلی به غذا نداری و از خوردن امتناع می کنی. میوه. شیرینی. آب میوه . غذای خودمون رو هم بیشتر دوست داری. عاشق سیب زمینی سرخ کرده ای.

وضعیت خوابیدن: شبها ساعت یازده یازده و نیم بیهوش میشی و تا صبح یه سه چهار باری غرغر می کنی و به به می خوری و می خوابی تا ساعت نه و نیم ، ده . یه وقتایی هم یازده.

بعضی شبها هم توی تختت باید دنبالت بگردم. می بینم که گوشه تختت مچاله شدی و خودت رو جمع کردی و پتو رو از خودت کنار زدی. این شبها بیشتر بیدار می شم و نگاهت می کنم که یه وقت سردت نشه و روت رو کنار نزده باشی.

 Baby Cute

صبح ها هم که وقتی که بیدار می شی با عروسکهای توی تختت بازی میکنی و نا آرومی و گریه و زاری نمیکنی.

15.gif

وضعیت راه رفتنت: فعلا همون چهار دست و پا گز می کنی و دستت رو به دیوار میگیری و یه قدم یه قدم آهسته و پیوسته کل دیوار یا مبل رو طی میکنی و با احتیاط حرکت می کنی الان هم یه دو شبه که یاد گرفتی و روی مبل میری و از روی دسته مبل به روی مبل کناریش میری. خدا به دادم برسه که دیگه به هیچ عنوان قابل کنترل نیستی.

وضعیت حرف زدنت: نی نی . دد. ب ایم ب ایم ( بریم بریم )رو خیلی قشنگ می گی .می می . به به . بَ بَ . مَ مَ. بی بی . در همین حد اما اولین لغت با معنی همون نی نی هست که هر بچه ای رو که می بینی بهش اشاره می کنی و می گی نی نی . دیگه به تکرار می گی دنگ دنگ دنگ. هاپو هاپو یا می گی بگوم بگوم بگوم. نمیدونم که ترجمه ش چیه؟؟؟!!

تعداد دندونهات: الان شش تا دندون داری . 4 تا بالا و دو تا پائین.

سرگرمی این روزات: کشو گردی و کمد کردی و کابینت گردی. اسباب بازیهای این روزات  کفگیر ملاقه های مامان با لگن و کاسه و سبد چوبی و قابلمه و ... . آخ آخ وقتی که توی آشپزخونه میری سراغ قابلمه ها اینقدر سر و صدا می کنی و در قابلمه ها رو روشون می کوبی و خود قابلمه ها رو توی هم میذاری و یک قیافه ی جدی هم میگیری که انگار چه کار مهمی داری انجام میدی.

 عشق تلفن و آیفون: عاشق گوشی تلفن هستی وقتی که از اون طرف خط کسی باهات حرف می زنه، گوشهات رو تیز می کنی که ببینی که چی میگه بعدش همش می خندی و خوشحالی می کنی . محاله که روی مبل نزدیک آیفون بشینیم و تو خودت و به سمت آیفون نکشی. همش از سر و کول ما بالا می ری که دستت به گوشی آیفون برسه و باهاش بازی کنی.

 پتو بازی: این روزا پتو یا ملافه رو روی سرت میندازم و بلند می گم بهداد کو؟؟ اونوقت تو هم با خوشحالی پتو رو می زنی کنار و خودت رو به من نشون می دی. حتی این کارو با عروسکات انجام می دم و بدو بدو میای پتو رو می زنی کنار و اسباب بازیتو بر میداری.

قل قل بازی با توپ: قشنگ معنی قل دادن رو بلد شدی و با توپ بازی می کنی و سرگرم می شی . وقتی که بهت میگیم که قل بده به سمت ما توپ رو قل می دی و این بازی رو تکرار می کنی. اولا خوشت نمیومد و این بازی برات خیلی بی مزه بود

 

اما الان هر شب سه تایی با هم قل قل بازی میکنیم و تو خیلی دوست داری.

آآآآآ بازی : این روزا کافیه که من یا بابایی با انگشت به لبمون رو به پائین بکشیم و صدا کنیم تو هم بلافاصله از ما تقلید می کنی و لب پائینت رو به سمت پائین فر میدی و صدای آآآآ در میاری. ماه پیش ما با دست به روی دهنت می زدیمو تو صدا در میاوردی حالا دیگه خودت این کارو انجام میدی.

محصل

مکیدن شست دستت: از چهار پنج ماهگی تا حالا این عادت بامزه ی روز و شبت شده. به محض اینکه گرسنه ت می شه ها بلافاصله شستت رو توی دهنت می کنی و دِ‌به ملچ ملوچ کردن و خوردن و مکیدن. اصلا این شده نشونه و آلارم به به خواستنت. کافیه که مامانی شما رو توی این حالت ببینه و سریع به شما سوخت رسونی میکنه.

فهم قانون بقای شی: این ماه کاملا مفهوم بقای شی رو توی عکسی العمل هات می بینم. قبلا ها وقتی که یه چیزی رو جلوی چشمت بر میداشتم و قایم می کردم تو دیگه دنبالش نمیگشتی. اما حالا تا یه چیزی رو بر میدارم و پشتم قایم میکنم تو میای دنبالش و تا پیداش نکنی ول کن  ماجرا نیستی.

انگشت اشاره: این روزا وقتی که با دستم به چیزی اشاره می کنم فقط به انگشتم نگاه میکنی و به اون شی نگاه نمی کنی مثلا بارها توی حیاط ماه رو بهت نشون دادم اما اصلا توی آسمون رو نگاه نمی کنی و فقط دستمو نگاه میکنی.

حالا یه چیز جالب الان چند شبه که بابا با انگشت اشاره باهات بازی میکنه و هی بهت میگه اگه بری به فلان چیز دست بزنی الان میام و خدمتت میرسم و تو رو می خورم. تو هم چند روزه که تا بابا رو می بینی می خندی و فقط دستتو مشت میکنی و انگشت اشاره تو از دستت بیرون میاری و به بابا می گی که من اون شوخیت و یادم هست و هی انگشتتو تکون تکون میدی. دیدن انگشت اشاره ت با اون دستای کوچولوت خیلی قشنگه.

دسته گلای به آب داده این ماه: جا شمعی های فانتزی روی آینه دستشویی رو هر بار که بردمت  و شستمت اینقدر تقلا کردی که دستت بهشون برسه و بالاخره برشون داشتی و بعد هم از دستت افتاده و شکسته . کلا همشون رو شکستی.

آباژور زیبای کنار تخت مون رو که واقعا قشنگ و آنتیک بود رو هم شکستی و حبابش دو نصف شد. خیلی دلم سوخت. دوستش داشتم.

فندک گاز رو اینقدر زمین زدی که سرش از دسته ش جدا شد و شکست.

چند روز بود که به بابایی گفته بودم من گل خفاشی می خوام اونم  همه جا رو گشته بود و بالاخره یه روز منو سورپرایز کرد و برام گرفته بود و سه چهار روز نیست که توی خونه روی جا کفش گذاشتم، اما با کمال تعجب دیشب یه لحظه ازت غافل شدم و برگشتم دیدم که گلدون رو واژگون کردی روی خودت و خاکش ریخته روی خودت و زمین و تمام فرش سیاه شده بود از خاک گلدون و لباسهای خودت هم همینطور و گل هم که دیگه نگو . فکر نکنم که دیگه این گل برای من گل جونداری بشه. چون ساقه های گلش هم خیلی ظریف و شکننده هست. تازه خودت هم نمیدونستی که چه اتفاقی افتاده و تو شوک بودی و ایستاده بودی و بی صدا، با تعجب و شگفت زده داشتی دور و برت رو نگاه می کردی. همه اینا فدای یه تار موت قربونت بشم. این فقط یه گزارش بود به دل نگیریا عزیزجونم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)