امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

گزارش بیست و یک ماهگی

1392/6/4 16:17
نویسنده : مامان مریم
269 بازدید
اشتراک گذاری

 

گزارش بیست و یک ماهگی

niniweblog.com

گل قشنگ زندگی من و امیر حسین

روزای قشنگ بیست و یک ماهگیت هم داره تموم میشه و فقط دو ماه دیگه مونده که دوسالت تموم بشه.

نازنینم وقتی که به عکسای ماههای پیشت نگاه می کنم دلم آب میشه و می سوزه که چقدر زود گذشت.

خدا رو شکر کمتر مریض شدی و  بچه ی خوش و خرم و سلامتی بودی و هستی.

از روزای قشنگ باتو بودن میخوام بگم. روزای شیرین بیست و یک ماهگی. گوشت با منه؟

این روزا ورد زبونت لغت دون دون هست. یعنی ماشین. آخ که چقدر عشق ماشینی. مخصوصا ماشین باری. توی جاده تمام مدت داری ماشین باریها رو می شمری و با دست نشون میدی.

حتی وقتی که توی خونه هستیم و از بیرون صدای ماشین باری میاد تشخیص میدی و میگی دون دون.

عاشق کلید و سوئیچ ماشینی . تا بابا از در میاد تو سوئچش رو می گیری و تمام مدت دکمه هاش رو  میزنی و دیگه گرفتنش از دستت کار آسونی نیست.

روزا تقریبا روزی دو بار می برمت بیرون. صبح ها میریم نزدیک خونه جایی که اردکها و مرغابی ها هستند و عصر ها هم یه دوری توی شهر می زنیم. اگر ساعت خوابت بهتر بشه راحتتر هم میشه رفت . اما تا صبح ها بجنبیم و تو آماده بشی دیگه سر ظهر هست و هوا کلی گرم شده.

کارتهای بَن بِن بُن دوره مقدماتیش رو تموم کردیم . درسته که نمیتونی اسم همشون رو تک تک نام ببری اما اسم هر کارتی رو که ازت می پرسم سریع پیداش می کنی و با انگشتت اشاره می کنی.  بازم خوبه و من به همین هم خوشحالم.niniweblog.com

وضعیت حرف زدنت: تمام مدت تمام خواهشها و درخواستهات رو با لغت اِه اِه به ما میفهمونی. اگر چیزی رو بخوای بهش اشاره می کنی و میگی اه اه . خلاصه که دست خالی بر نمیگردی و بالاخره منظور و خواسته ات رو به ما می فهمونی.

مثلا روزا میری روی تخت دراز می کشی و سرت رو روی بالش می گذاری و به من می گی که اه اه . با دست روی بالش می زنی و می گی که بیا اینجا پیش من و بهم به به بده. وااااای خیلی این کارت بامزه هست.

روزایی هم که خیلی خسته هستی و باز دوباره انگشتت رو داری میمکی بهت می گم بهداد جان چی شده؟ به به می خوای؟ برو توی اتاق روی تخت دراز بکش تا من بیام. وااااااااای خدای من عین پیشی ها بدو بدو خودت رو میرسونی روی تخت و منتظر من می شی. خیلی از شبها هم موقع خواب بهت می گم و تو سریع میری و منتظرم میشی.niniweblog.com عزیز دلم که اینقدر شیرین و با مزه ای.جانم!

وضعیت غذا خوردنت : خدا رو شکر از ماههای پیش بهتر شدی. با این تفاوت که مزه هایی رو که تا حالا لب نزدی رو بازم حاضر نیستی که تست کنی. و ترس از مزه ی جدید داری. عیبی نداره همین که به مزه های قدیمی جواب میدی و تقریبا غذا خور شدی این باعث خوشحالی منه و دیگه از بی میلی هات به غذا خبری نیست و تازه بعضی روزا قاشق رو از دست من می گیری و خودت میگذاری توی دهانت یا دستم رو می گیری و قاشق رو میکنی توی دهانت. خیلی بهتر از قبل شدی من ازت ممنونم.

کوچولوی دوست داشتنی من . بهداد عزیزم ! چند بار بهت توی آسمون ماه رو نشون دادم و به قدری به ماه علاقه داری که ما دیگه کم میاریم. یعنی شبی نیست که تو اسم ماه رو نیاری و نخوای بری توی حیاط که ببینیش. تازه اینجا بیشتر وقتها هوا ابر هست و هوا صاف نیست . وااای اون شبها خیلی بهونه می گیری و حتی بغض می کنی و همش میگی ماه ماه. خلاصه که حس قشنگی به ماه داری اما نمیدونم که چه تصور و فکری می کنی.niniweblog.com بارها بهت گفتم که ماه تویی ماه من تو هستی اما تو ماه واقعی رو میخوای. راستی به ستاره هم می گی دِ دِ niniweblog.com

این ماه یاد گرفتی که به شوخی اخم می کنی وای اینقدر قیافه ات جالب و خنده دار میشه که ... یه آدم به اخلاق و بد اخم به تمام معنا.

اوضاع خونه یه کم بهتر شده . کشوهای میز تلویزیون رو گذاشتیم سر جاش و دیگه کمتر میری سراغش.

راه پذیرایی رو هم که با صندلیها بسته بودم یه کم باز گذاشتم و به اون طرف هم کاری نداری . فقط هرازگاهی میری جلوی بوفه و عکس خودت رو توی آینه اش می بینی و شکلک در میاری و بازیگوشی می کنی.

دیگه کمتر با ظرف و ظروف آشپزخونه سرگرم میشی.  و دیگه قابلمه ها رو پخش زمین و همه جای خونه نمیکنی. مثل اینکه سر آشپز بودن دلت رو زدنه.

سر کشوهای میز توالت هم دیگه نمیری و خدا رو شکر کاری به وسایل توی کشوها نداری . توی آشپزخونه هم به کابینتها دیگه توجهی نمیکنی. اسباب بازی این روزات شده مداد رنگی و دفتر نقاشی و خط خطی و ماشین بازی . تمام مدت روز توی دستت ماشین هست.

تمام مدت داری هر کفشی رو که گیر دستت میاد از توی کمد یا جا کفشی میاری و پات می کنی و همش اشاره می کنی که کفش مامان. کفش بابا. کفشهای خودت رو هم بلدی که بپوشی و کمتر پیش میاد که لنگه به لنگه بپوشی.

راستی یاد گرفتی که میری بالای صندلی می شینی و مسط به میز می شی و هر کاری که دلت بخواد و به هر چیزی که دلت بخواد دست می زنی مخصوصا فلفل و ادویه های بابا. که خیلی هم خطرناکه.

راستی تازه گیها توی حیاط بهت کرم نشون دادم و روزای بارونی که از باغچه میان بیرون و کف حیاط راه میرن تو میای و نگاهشون می کنی اما معلومه که خیلی ازشون خوشت نمیاد و کنار می ایستی و خشکت می زنه و بهشون نگاه میکنی و هی میگی هام هام فکر کنم منظورت مار هست. یه لغتی می گی که نمی فهمم درست چی می گی ولی بامزه می گی.

اما حلزون رو دوست داری اگه که روی زمین یا پایین تنه ی درخت ببینی میری و بر میداری و توی دستت نگه میداری. منم که اون موقع  هست که جیغم تا حیاط بغلی رفته که بندازش روی زمین و دست نزن.niniweblog.com چکار کنم آلوده هست و هزار تا میکروب و بیماری دارن. باید مراقبت باشم.

روزایی که بیرون میریم که راه بریم و کالسکه نمی بریم تمام مدت دستت رو دراز می کنی و بهم می گی اه اه یعنی دستم و بگیر . وای کیف می کنم که بدون درد سر و جر و بحث خودت دستت رو به دستم میدی که توی خیابون مراقبت باشم. آفرین پسر خوبniniweblog.com

روزا میریم آخر خیابونمون و یه خونه بزرگ هست که یک عالم مرغابی و اردک توی حیاطش داره. بیرون خونه ش هم یه برکه ی آب درست کرده برای این مرغابی ها که بیشتر وقتها بیرون از خونه توی این برکه هه دارند  بازی و شنا می کنند. اولها از ما میترسیدند اما از بس که هر روز میریم و براشون نون و بیسکوییت میریزیم دیگه ما رو می شناسن و فرار نمی کنند و پیشمون می ایستند و نونها رو می خورن و منم اونجا یه چند تا لقمه نون و پنیر یا بیسکوئیت و کلوچه میگذارم دهانت که حواست نیست و به خیال خودم ماموریت غذا دادن به تو رو تمام و کمال انجام میدم و حین بازی با اردکها تو هم خوراکی و غذاتو می خوری.

عاشق قند شدی . به قند میگی دند. تا میبینی که ما داریم چایی می خوریم . پشت هم می گی دند دند دند. میای قند بر میداری و میخوای که چای قند پهلو بخوری. اما دیگه قندون رو از جلوی چشمت برداشتیم که خالی خالی قند نخوری آقا موشه.!

روزای قشنگی هست . فقط حیف که زود می گذرند و فقط خاطره هاشون برامون میمونند.

بچه ی عزیزم. نمیدونی که این روزا چقدر باهات عشق می کنم. عروسک بازی عالمی داره. اونم وقتی که یه عروسک واقعی داشته باشی که نه شارژ بخواد و نه باطری.(مثل همیشگی آقاجون)

دوستت دارم و به وجودت افتخار می کنم.

امیدوارم که خدای مهربون همیشه خودش مراقبت باشه

امیدوارم که همیشه سلامت و شاد باشی و لبت پر از خنده باشه گلم.

 niniweblog.com

 

.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)