شیرین کاریهای دو سالگی
گزارش شیرین کاریهای بیست و چهار ماهگی بهداد خان
اینجا بدو بدو رفتی پشت میز عمو و هدفونش رو برداشتی و گذاشتی به گوشت
اینجا هم وقتی هست که عمو برات آهنگ گذاشته و تو هم غرق گوش دادن شدی
وقتی که توی حیاط میری کارت همینه ...
اینجاست که صدای من در میاد و اعتراض می کنم که بهداد دست نزن و بیا تو خونه
اینجا هم که معلومه دیگه داری لبخند می زنی و گولم میزنی که بیشتر توی حیاط بمونی و به شیطنتت ادامه بدی
تو خونه ی خانجان همش میخواستی که بری سر این اف اف .
زیرش یه میز بود که چند بار رفتی روش و آخر سر هم یه بار که میخواستی بری روش قبل از اینکه روش بری دمر شد و افتاد زمین و ما هم دیگه یه صندلی مخصوص برات گذاشتیم که امن باشه و بلایی سرت نیاد .شما هم هر روز چند بار میرفتی روش و الو می کردی. البته این قدیمی بود و قطع بود و برای همین ما دلشوره ای برای باز شدن درب خونه نداشتیم.
دست زدن به وسایل برقی و کشف کردنشون شده برات یه بازی.
خیلی از روزها وقتی که ناهار نمیخوری مینشونمت روی کابینت تا با آبمیوه گیری بازی کنی و منم ناهارت رو بهت میدم و تو هم با بازیگوشی نوش جان میکنی.
جالبه که کارت کشیدن با پز رو هم بلدی
اینجا هم رفتی توی اتاق عمه و این روسری رو انتخاب کردی و به ما زور کردی که سرت کنیم .
ا
عزیزم !!! عین موشها شده بودی
عروسک کوچولوی من!! همه ی اهل خونه محو تماشای تو و شیرین زبونیها و
شیرین کاریهات شده بودن
اینم جوجوی معروف شهر که عاشقش هستی
بالاخره موفق شدی که منو راضی کنی که ببرمت توی میدون شهر و جلوی چشم همه سوارت کنم و رسوای شهر بشیم.