امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

روزهای 8 ماهگی بهدادی

1391/4/16 0:59
نویسنده : مامان مریم
400 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام کوچولوی دوست داشتنی من

بهداد جانم این روزها  اولین روزهای تابستونی هست که شما در منزل ما هستی و پیش مایی . این اولین روزهای تابستان عمرت مبارک . اولین بار توی عمرت هست که داری روزهای تابستون رو تجربه می کنی . از خدای مهربونمون می خواهیم که به تو گل قشنگمون عمر طولانی بده تا تو بتونی 100 تا تابستون دیگه رو هم تجربه کنی.

الان روزهای هفته اول هشت ماهگیت رو داری پشت سر میگذاری . روزهای آروم و قشنگیه . مخصوصا این که هوای اینجا به قدری لطیف و خنک و بهاری شده که اصلا نمیتونیم باور کنیم که تابستون شده . روزها حسابی بارون میاد و خنک هست . 13700000شبها هم  سرده و در و پنجره ها رو می بیندیم و با پتو می خوابیم . لباسهای گرم و زمستونی تو رو که دلم می سوخت یکبار هم نپوشیده بودی این روزها دارم تنت می کنم و حسابی گرم و نرم هست  و هوای لذت بخشی هست.

تو روزهای هشت ماهگیت داری تلاش می کنی که چهار دست و پا بری . الان روی دو تا دست و پات می ایستی و جالبه که خودت رو روی دست و پات تاب می دی انگاری که داری تمرین می کنی یا شوکه ای از کاری که داری می کنی.

داری تلاش می کنی که چهار دست و پا راه بری و این کار رو هم انجام می دی اما فعلا با سرعت کم . اما هر چیزی رو که دورتر از خودت باشه ، خودت رو به سمتش می کشونی و هر طوری که شده با دست و پا زدن و کشیدن خودت روی زمین بالاخره بهش میرسی و برش می داری. اگر هم که از دستت وسایل خطرناک رو بگیریم که یه گریه 3 ثانیه ای هم می کنی .sad infant البته بیشتر اعتراضه .چهار دست و پا رفتنت کار قشنگ و دیدنی هست و ما را مبهوت خودت می کنی که چطور طبق برنامه داری جدول رشدت رو دنبال می کنی و همه چیز رو یاد می گیری.

آب دهانت سرازیر هست اما از دندونت خبری نیست فقط لثه های پایین ات متورم شده

یه چند روزی بود که اوضاع مزاجت بهم خورده بود و شل کن سفت کن در آورده بودی . خدارو شکر به خیر گذشت و ادامه دار نشد و الان بهتری و عذا خوردنت هم بهتر شده .

روزها با روروکت یکی دوبار خونه گردی می کنی و بهت خوش می گذره و دوست داری . وقتایی که میخوایی یه چیزی رو برداری و دستت بهش نمی رسه یا نمی تونی مثل آدم بزرگها سرت رو می خارونی و هی فکر می کنی وکلافه میشی. واااااااااای خدای من کارت واقعا دیدنی هست و جالب.

                                                شکلکهای جالب آروین

برای شب نیمه شعبان بابایی ما رو سورپرایز کرد و رستوران زیتون برامون جا رزرو کرده بود و قرار شد که ساعت هشت و نیم شب بیاد دنبالمون . خدا رو شکر تو هم غذای کاملت رو قبل از رفتن خوردی و یه چرت سه ربعه هم زدی . وقتیکه رسیدیم اونجا حسابی سر حال بودی. بابایی برامون به جای میز تخت رزرو کرده بود و ما جای خوبی داشتیم و تو هم توی همون یه ذره جا وول وول می خوردی و بازی می کردی و با تخت های بغلی و پشتی بازی می کردی و اونها ادا در میاوردند و تو هم هرهر می خندیدی. حسابی دل اونا رو بردی و بازیگوشی می کردی و آواز می خوندی. شکلکهای جالب و متنوع آروین

این اولین باری بود که در طول زندگی تو به رستورانی به سبک سنتی می رفتیم که تخت داشت و موزیک زنده .

دیشب اولین کباب ترش عمرت رو هم خوردی و امتحان کردی . دوست داشتی و دو دستی گرفته بودیش و می کشیدی به لثه ات. قیافه ات دیدنی بود .

خوردن اولین کباب ترش عمرت

تو خیال خودم می گفتم امشب یک ساعت که بشینیم بخاطر بهدادی باید پاشیم و نصفه نیمه برگردیم خونه . اما سر شام که به بهدادی غذای خودش رو دادم و پتو و بالش و ملافه و اسباب بازی و وسایل تعویض و ظرف غذا و بشقال و قاشق و حتی آب جوشیده هم براش برده بودم . وقتیکه امیر حسین اومد خونه که ما رو ببره، وقتی  وسایل رو دید با تعجب گفت که مگه مسافرت می خوایم بریم ؟؟ سه ساعت داریم میریم شب نشینی. این همه وسایل برای چی؟  اما من گفتم نه همه رو لازم داریم.

اتفاقا اونجا همه اش استفاده شد و ساعت 11:15 دیگه دیدیم که تو کلافه ای. می خواستیم زورکی پاشیم و بیایم خونه . من هم تو رو وارسی کردم و دیدم که پی پی کردی. خلاصه تو رو هم بردم دستشویی و حسابی شستمت و آوردمت و لباسهات رو پوشوندم و سرحال شدی و حالا نخند و کی بخند.

 بهداد خوش خنده

شارژ شارژ شدی و ما هم با خیال راحت نشستیم و دسر و چای خوردیم و مشغول شادمانی شدیم . موسیقی زنده داشت و ما رو به وجد آورد. شب خوبی بود . خدا رو شکر اصلا فکر نمی کردم که با بچه کوچیک بتونیم بیشتر از یک ساعت دووم بیاریم اما از اونجاکه شما فرزند بی نظیری هستی و وقت شناس . به قدری دیشب با ما همکاری کردی که به همه مون خوش  گذشت وتازه بعد از بیرون اومدن از رستوران توی مسیر برگشت به خونه هم نخوابیدی و حسابی خوشحالی کردی و خستگی ما رو هم با حال خوبت در آوردی . واقعا ازت ممنویم آقا پسر گل. واقعا درست گفتیم که تو فرزند بی نظیری هست . بهدادی خیلی بهمون خوش گذشت واقعا مرسی مامانی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان آریا
16 تیر 91 1:07
سلام عزیزم به شما و نی نی نازت اریای من و امیر بهداد جان تقریبا همسن هستند .... اگه اجازه بدی شما رو لینک کنم
مامانی (انتظار)
16 تیر 91 12:36
سلام ممنون از لطفتون و ممنون از دعاتون . این شعر تقدیم به کوچولوتون ما مسلمانیم پیرو قرآن مانند گلیم توی گلستان پنج تا پرنده توی باغ داریم بیا آنها را با هم بشماریم این پرنده ها اصول دینند همه خوش آواز همه رنگینند یک پرنده هست به نام توحید می شود آن را در همه جا دید دومی عدل است سوم نبوت اما چهارم باشد امامت پنجم معاد است روز خوب ما روز امتحان در پیش خدا در پناه حق باشید