امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

روزای آخر بهمن

1391/11/24 18:30
نویسنده : مامان مریم
344 بازدید
اشتراک گذاری

بهداد جونم سلام

یه چند روزی هست که نرسیدم برات چیزی بنویسم. اونم به خاطر اینه که یه چند روزی هست که اومدیم تهران. شنبه بیست و یکم بهمن منزل خاله دعوت داشتیم. آخه همه دعوت بودند و سعید جان آخرین مهمونی بود که پیشمون بود و دیگه تمام کارهاش درست شده که بره امریکا و این آخرین دیدار ما با خانواده سعید جان بود.

ظهر شنبه راه افتادیم و عصر هم تهران بودیم. شب هم رفتیم منزل خاله اینا و روز بیست و دوم بهمن هم ظهر با دوستای همیشگیمون سمت چیتگر قرار گذاشتیم و یه دیداری تازه کردیم و روز خوبی بود و همه مون دور هم بودیم. پیک نیک خوب و به یاد موندنی بود و تو هم حسابی بهت خوش گذشت و بازی کردی و خوشحال بودی. دیگه ساعت ٥ بود که از هم جدا شدیم و راهی منزل مامان پری اینا شدیم .  الان هم یه دو سه روزی هست که پیششون هستیم و بابایی هم دو شب پیش ما رو گذاشت و خودش راهی شمال شد. دو روزه که از همدیگه جدا شدیم اما انگار که دو هفته است که ندیدمش و ازش دورم. موندم که پارسال یک ماه مهر تا آبان که آخرین ماه بارداریم بود رو چطوری دوام آوردم و تونستم دوری بابایی رو تحمل کنم؟ ولی واقعا دلم تنگ شده و صداش رو که می شنوم دلم هری میریزه. اصلا دلم نمیخواد که دیگه یه همچین اتفاقی بیفته که از هم دور باشیم. خدایا خودت مراقبش باش. و حفظش کن.

یه دو روز دیگه بابایی بر میگرده و میاد پیشمون تا جمعه با هم بریم عروسی عمو حمید. و بعدش هم دوباره برمیگردیم سر خونه زندگیمون.

نمیدونیکه این چند روزه که دورت شلوغ بوده و مشغول بازی و شادی و گردش بودی چقدر بهت خوش گذشته و بلبل زبون شدی . اینقدر این چند روزه وروجک بازی و شیطنت کردی که نگو. الان نمیرسم که همه رو مو به مو برات تعریف کنم. اما سر فرصت کلی حرف دارم برات.

قربون این هم شیرین زبونی ها و شیرین کاریهات بشم من که شدی سلطان خونه مامان بزرگها.

عاشقانه دوستت دارم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

آیلین
24 بهمن 91 19:07
سلام عزیزم خوبی؟چقدر تونازی.من شما رو تو لینک های خودم گذاشتم.اگه دوست داشتی منم تو لینکات بذار.بوووووووووووووسسسسسسسسسس.


سلام . مرسی عزیزم. میام بهتون سر میزنم.
مامان راضیه
27 بهمن 91 10:58
مریم جون سلام
لطفا به وبلاگ من سر بزن به یه مسابقه دعوت شدی


سلام. حتما میام. مرسی.
مامان راضیه
27 بهمن 91 11:09
مریم جون نمی دونی چقدر خوشحال شدم که رفتی پیش خانواده هاتون
ایشالا همیشه شاد باشی و خوش عزیزم
منم شوشوم هیچ وقت نیست کلا تو هفته سه روز پیشمونه خیلی سخته می دونم که اذیت میشی
امیدوارم زود بگذره برات


سلام مرسی عزیزم. الهی.
مانلی مادر باران
30 بهمن 91 10:09
همیشه به گشت عزیزم امیدوارم خوش بگذره

سلام مامانی . مرسی.